یادداشت
jafarian
قذافي و سرشكستگي ديگر براي جهان اسلام رسول جعفريان

كشته شدن قذافي مردم ليبي را خوشحال كرد... آزاديخواهان جهان را ... اما براي كليت دنياي اسلامي چه پيامي داشت ....

فارغ از هر آنچه اين ماهها و اين روزها در ليبي گذشت، بايد اعتراف كرد كه داستان اين سالها و روزهاي عراق و مصر و ليبي و يمن ، يك سرشكستگي براي جهان اسلام است. اين درست است كه غرب تا توانست از دولت هاي فاسد قبلي حمايت كرد و ثروتشان را چاپيد و حالا هم فرياد دمكراسي و آزاديخواهي سر داده و اين نكبت از چشم مورخان تيزبين در آينده نزديك و دور، پنهان نخواهد ماند، اما از غرب كه بگذريم، براي ما مسلمانان اين سرشكستگي در دنياي معاصر يقيني خواهد بود.
هرچه هست غرب براي خود و در درون خود تلاش مي كند آزادي و زندگي مادي حداقلي را براي بيشتر مردمش حفظ كند، و صد البته براي ديگر جنگ و نفرت و ستم مي خواهد، اما غالب رهبران مسلمانان كه اينك يكي پس از ديگري افتضاحشان آشكار مي شود نه براي ديگران ـ كه نه توانش را دارند و نه عقلش را ـ بلكه براي ملت هاي خود هم جز سركوب و ستم و فقر و كشت و كشتار چيزي به ارمغان نياوردند. اگر سالهايي چند هم آرام بوده و هستند، به ضرورت آن بوده و هست كه خبري از اعتراض نبوده و نيست تا بخواهند دست به اين كشت و كشتارها بزنند. دليل اين وضعيت و چرايي اين شرايط هم واضح است. آنها همه چيز را تنها بقاي خود را مي طلبند و همه چيز و هر امكاناتي را صرف همين هدف كرده و مي كنند. بنابرين چيزي از عقل و فكر و ثروت و قدرت باقي نمي ماند كه به خواهند براي ملت هاي خود هزينه كنند.
براي نويسنده اين سطور در اين اوضاع و احوال پرسش اساسي اين است كه آيا ما مسلمانان با داشتن چنين اميران و سروراني قصد برآمدن در جهان انساني و تأسيس تمدني نوين را داريم؟
آيا ما با داشتن اين تجربه هاي سياسي نكبت بار با دولت هايي چون مبارك و قذافي و صالح كه همه چيز و همه كس را براي حفظ قدرت مي فروشند، قصد داريم تمدن اسلامي را زنده كنيم؟
آيا ما با داشتن چنين چهره هاي ديوانه محض يا عاقلانه خود باخته و خود فروخته و خود خواه و خود محور و خود بزرگ بين قصد داريم جهاني متحد سرشار از اخلاق اسلامي بر اساس الگوي زندگي رسول الله (ص) پياده كنيم؟
و .. آيا تضمين مي دهيم كه پس از اين تحولات، پس از اين همه ظلم و ستم، دوباره بغداد آزاد شده از دست خلفاي عباسي را اين بار به مغولان خونخوار غربي ندهيم كه باز كسي را يا حزبي را بر ما مسلط كنند كه يك تجربه چهل ساله ديگر مثل قذافي را و يك تجربه سي ساله مثل مبارك را در عمل تجربه كنيم؟
مگر آن قبلي ها به اسم آزادي و دمكراسي و رفاه نيامدند؟ مگر همين بعثي ها عراق به نام احياي مليت عرب و نجات فلسطين و رفاه عمومي، به نام سوسياليسم و به نام خلق نيامدند؟ حالا هم جماعت جديد به اسم دمكراسي خواهند آمد و اولين ميهمانشان هم كلينتون خواهد بود، آن هم درست روزي كه قذافي بايد با برنامه يا بي برنامه كشته شود؟
از اين ها بگذريم. حادثه كشته شدن قذافي به دست انقلابيوني كه هواپيماهاي ناتو در بالاي سرشان، دشمن يعني ديگر هموطنانشان را بمباران مي كرد، به علاوه تجربه چهل و اندي ساله حكومت يك ديكتاتور انقلابي نما كه خون مردمش را مي ريخت و حكومت موروثي درست كرده بود، و نيز زندگي مردمي عقب افتاده كه دوباره در اين جنگ هم سرمايه ها را از دست دادند و باز بايد نفت بفروشند يا بتوانند نيم نفسي بكشند و ماشين هاي كره اي و غربي و امريكايي سوار شوند [نه كار بنيادي و سرمايه اي] و روي آنها جشن سقوط ديكتاتورشان را اعلام كنند ـ به نظر شما خنده دار نيست ـ ، و ... و در نهايت حضور آقابالاسرهايي چون شياطين امريكايي و اروپايي به اسم ناتو بر فراز ليبي ... همه و همه من را به عنوان يك عضو ساده مسلمان از ميان امت اسلامي، سرشكسته مي كند و نفس را در گلويم حبس مي كند و عرق خجالت را بر پيشانيم جاري مي سازد.
مثل هميشه خواهيم گفت اينها ربطي به اسلام و مسلمانان ندارد، اما چه كنيم كه هرچه بيشتر اتفاق مي افتد در ذهن جوان مسلمان ما ربط پيدا مي كند و ترسم آن است كه روزي روزگاري اين تصور ميان جوانان مشكلات بيشتري براي دين و دينداري مردم ما پديد آورد.

مي خواهم بگويم بايد اميدوار باشيم كه ما ايرانيان و جماعت پيرو آل محمد (ص) كه هميشه نداي عدالت سر داده ايم، بتوانيم تجربه ديگري متفاوت از آنچه در جهان اسلام مي گذرد به دنيا ارائه دهيم. مسلما اين نياز به درايت بيشتر، گذشت و حلم و صداقت بالاتر، مشاركت مردمي فزونتر، متانت و استواري، و مهم تر از همه عقل و فهم  و پرهيز از افراط گري  و پياده كردن خط اعتدال دارد.

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

 

 

Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی نمایندگی تهران
مجری سایت : شرکت سیگما