یادداشت
tehrani
نتايج امر به معروف و نهي از منكر آيت الله مجتبي تهراني
حضرت آيت الله مجتبي تهراني با اشاره به اينكه امر به معروف و نهي از منكر يعني اعمال ولايت خدا، آثار و فوايد عمل به امر به معروف و نهي از منكر را تبيين كرد.

مروري بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به قيام و حركت امام حسين(ع) بود. گفته شد كه اين قيام، هدفمند بود و هم­چنين مجموعه‌اي از دروس براي ابناي بشر در ابعاد گوناگون معرفتيِ معنوي، فضيلتيِ انساني، دنيوي، اخروي، فردي و اجتماعي بود. يعني اين­طور نبود كه حركت امام حسين(ع) عجولانه، دفعي و بيحساب باشد، يا اينكه حضرت در محاسبه اشتباه فرموده باشد. بلكه دقيقاً حركتي حساب شده بود. چه بسا امام حسين(ع) ده­ها سال روي اين حركت، برنامه ريزي كرده بود.

بحث ما به اينجا رسيد كه امام حسين(ع) تمام حركات آل ابيسفيانو بنياميه را زير نظر داشت و دقيقاً هدف نهايي آنها را مي‌دانست. حضرت مي‌دانست كه آنها مشركيني هستند كه به جبر زمان، اسلام آوردهاند، يعني ‌اگر در آن تنگنا قرار نگرفته بودند، هيچگاه اسلام نمي‌آوردند؛ و حضرت مي­دانست كه هدف آنها اين است كه از «اسلام» انتقام بگيرند.

اصلاً بحث شخص مطرح نبود، آنها مي‌خواستند از توحيد انتقام بگيرند. صريحاً ميگويم كه نوع رفتار اينها، انتقام گرفتن شرك از توحيد بود.امام حسين(ع) هم مي‌دانست كه هدف نهايي آنها انتقام گرفتن و براندازي اسلام است.

لذا حضرت با يك طرح و برنامهريزي بسيار دقيق و در ظرفي مناسب، قيام كرد تا اسلام بماند. هدف حضرت از اين قيام، حكومت نبود، بلكه هدف بقاي اسلام بود. حضرت اين را هم مي‌دانست كه براي بقاي اسلام راهي جز فناي او و گروه خاصي از ياران پاكش نيست. البته اين فنا از نظر ظاهري است والا بقاي آنها ابدي است.

عرض كردم كه امام حسين دو سال قبل از آن كه معاويه بميرد، سران قبايل و به اصطلاح چهره‌هاي شناخته شده و موجه در اسلام از قبيل صحابه پيغمبر و تابعين را در منا دعوت كرد و براي آنها خطبه خواند. بيش از هزار نفر را دعوت كرد كه دويست نفرشان از صحابه پيغمبر بودند و بيش از هشتصد نفر آنها هم از تابعين بودند.

من خطبه حضرت را سه بخش كردم. ما در جلسات گذشته بخش اول خطبه را بحث كرديم و رد شديم. جلسه گذشته بخش دوم را شروع كردم و عرض كردم كه فرق اين بخش با بخش سوم خيلي ظريف و دقيق است. بخش دوم خطاب به جميع مردم و به همه مسلمين است كه چرا كساني كه موجه هستند و در اجتماع چهره هستند و وظيفه دارند كه امر به معروف و نهي از منكر كنند، در اين موقعيت و ظرف زماني سكوت كردهاند؟

آل ابي‌سفيان هر قدر كه مي‌خواهد مي‌تازد در حاليكه بر همه مسلمين نهي از منكر واجب است و بر شما هم واجب است كه به اين افراد تذكر دهيد تا آنها به وظيفه نهي از منكر خود عمل كنند. مخاطب اين بخش، همه مردم هستند. ممكن است حكومت، به حرف فرد فرد شما افراد عادي جامعه اهميت ندهند، كار اصلي را بايد اشخاص چهره و شاخص مذهبي انجام دهند، چون روي حرف آنها حساب مي‌شود. پس شما بايد به آنها تذكر دهيد كه در مقابل ستمگران و ظالمان بايستند و نگذارند كه در مسير اسلام، كمترين انحرافي به وجود آيد.

من در جلسه قبل قسمتي از بخش دوم خطبه را خواندم و بحث به اين جملات رسيد كه حضرت بعد از قضيه احبار و ربانيون فرمود: «وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِينَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ رَغْبَةً فِيمَا كَانُوا يُنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا يُحْذَرُون». خداوند افراد سرشناس و روحانيون دين يهود و نصاري را كه مي‌ديدند ستمكاران پيش روي آنها مرتكب منكر و فساد مي‌شوند، ولي نهي نمي‌كردند، نكوهش مي­كند.

«امر به معروف و نهي از منكر» يعني «إعمال ولايت خدا»

حضرت در اينجا به سراغ آيه ديگري مي‌رود كه من آن را توضيح ندادم. خداوند در سورة توبه مي‌فرمايد: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» مؤمنين و مؤمنات، يعني زن و مرد مؤمن اين­طور هستند كه بعضي از آنها دوست بعضي ديگرند و بالاتر اين است كه هم دوست يكديگر هستند و هم نسبت به يكديگر امر به معروف و نهي از منكر مي‌كنند. به اين معنا كه در اين امر به معروف و نهي از منكر نوعي ولايت دارند و مجاز هستند كه اين كار را بكنند، بلكه واجب است چنين كنند.

«امر به معروف و نهي از منكر» سرآمد تمامي واجبات

«فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا» حضرت در اينجا به قسمتي از اين آيه اشاره مي‌فرمايد؛ ولي من همه آن را مي‌آورم كه مطلب حضرت روشن شود. آيه در سورة توبه است كه: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ»(سوره مباركه توبه، آيه71) اين همه آيه است.

خدا در اين آيه صفات مؤمنين و مؤمنات را مي‌شمارد، خداوند آن صفاتي را كه ارزششان بيشتر است، مقدم ميكند. روال طبيعي ما هم همين است كه وقتي مي‌خواهيم كسي را تعريف كنيم، سراغ لباسهايش نمي‌رويم، بلكه سراغ صفات مهمش، مثل اعتقادات، اخلاقيات و رفتار او ميرويم، آن هم رفتاري كه چشم­گير است. حضرت مي‌فرمايد كه خدا در اين آيه براي توصيف مؤمنين و مؤمنات، با امر به معروف و نهي از منكر شروع كرده و بعد از آن ميگويد: «وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» اينها نماز هم مي‌خوانند، زكات هم مي­دهند. «وَ يُطيعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ» آنها اهل اطاعت هم هستند.

مثل اينكه خدا براي صفات قبل حساب جدايي باز كرده است، چون بقيه واجبات و محرمات را نياورده و فقط اين سه مورد را در كنار اطاعت از خدا و رسول ذكر كرده است. البته اگر خداوند در اين آيه بنا داشت كه واجبات و محرّمات را بشمارد، بايد چندين واجب و حرام را بياورد، براي همين بهطور كلي بحث اطاعت را آورده است. اما وقتي در كنار آن حرف از امر به معروف و نهي از منكر، نماز و زكات آورده، معلوم مي‌شود كه اين صفات مذكور، سرآمد تمامي واجبات است.

«امر به معروف و نهي از منكر» يعني «دعوت به اسلام»

حضرت مي‌فرمايد: «فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا» خداوند ابتدا امر به معروف و نهي از منكر را بيان مي‌كند، براي اينكه مي‌دانسته كه اگر امر به معروف و نهي از منكر ادا شده و در جامعه به پا داشته شود، همة واجبات، از آسانش گرفته تا مشكلش، همگي برقرار خواهند شد. اين خيلي روشن است.

بعد حضرت علتش را ذكر مي‌كند. به قول ما طلبه‌ها: «وَ ذَلِكَ» يعني جهتش اين است كه: «أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ» امر به معروف و نهي از منكر دعوت به اسلام است. اين همان حرف­هايي بود كه ما زديم. ما گفتيم كه اگر كسي در جامعه بگويد: چرا اين عمل واجب را انجام نمي‌دهيد؟ چرا اين عمل حرام را مرتكب مي‌شويد؟ يعني اگر كسي نسبت به همه واجبات و معروف­ها، امر كند و از همه محرّمات و منكرها نهي كند، اين كار دعوت به اسلام است. اسلام كه يك امر پيچيده و دور از ذهن نيست!

جلسه گذشته گفتيم كه اسلام مجموعه اعتقادات و احكام است. اعتقاديات در دل است، نه تو مي‌داني در دل من چيست و نه من مي‌دانم در دل تو چيست. چه بسا تو مشرك باشي و من موحد باشم يا من مشرك باشم و تو موحّد باشي. ما به دل همديگر راه نداريم. هر چه هست، همين ظواهر است.

ما از روي ظواهر مي‌گوييم: كه چه شخصي مسلمان است يا مسلمان نيست؛ دين دارد يا دين ندارد؛ كارش درست است يا نه؟! پس امر به معروف و نهي از منكر يعني دعوت به اسلام در سطح جامعه؛ نه بخشي از اسلام.

حضرت هم مي‌گويد: خدا براي اين از امر به معروف و نهي از منكر شروع كرد كه اين كار دعوت به اسلام است. اين كار همان چيزي است كه خود حضرت دنبالش بودند. اينهايي كه الآن سر كار هستند، آيا مسلمان هستند؟! اينهايي كه نسبت به اين ظلم­ها بي­اعتنا هستند و رفته رفته مي‌خواهند اين مقداري هم كه از اسلام باقي مانده، از بين ببرند، آيا دين دارند؟! پس بحث «اسلام» مطرح است.

چرا خدا به «امر به معروف و نهي از منكر» ابتدا كرده است و بعد نماز، زكات و بقيه وظايف را مي‌گويد؟ يك جهت اين است كه «امر به معروف و نهي از منكر» دعوت به اسلام است.

آثار و فوايد عمل به «امر به معروف و نهي از منكر»

حضرت اين بحث را رها نمي‌كند و به همين جا ختم نمي‌كند،‌ بلكه شروع مي‌كند پنج اثر «امر به معروف  و نهي از منكر» را پشت سر هم مي‌گويد.

يك؛ امر به معروف و نهي از منكر دعوت به اسلام است.

دو؛ بلافاصله بعد مي‌گويد: «مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ» بازگرداندن حقوق ستمديدگان به آنان است. اينها مال ستمديدگان را گرفته‌اند و خورده‌اند، ما با امر به معروف و نهي از منكر اين اموال را از حلقومشان در مي‌آوريم و به صاحبانشان بر مي‌گردانيم.

سه؛ «وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ» امر به معروف و نهي از منكر، مخالفت و مبارزه با ستمگران است. آن ردّ مظالم بود و اين مخالفت با ظالم است.

چهار؛ «وَ قِسْمَةِ الْفَيْ‌ءِ وَ الْغَنَائِمِ»، كوشش براي توزيع ثروت­هاي عمومي و غنايم جنگي طبق قانون اسلامي است. آيا يادتان هست كه معاويه دستور داد چه كار كنند؟ دستور داد هر كه متّهم به دوستي علي شد، حقوقش را از بيت‌المال قطع كنند و از آن طرف اگر كسي از خلفا تعريف كرد، به او پاداش دهند. اين بخش‌نامه‌هاي معاويه در ذهنتان باشد و بعد اين حرف­هاي امام را در كنارش بگذاريد. ببينيد كه امام حسين دارد با چه كسي مقابله مي‌كند.

پنجم؛ «وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِي حَقِّهَا»(بحارالأنوار، ج97، ص7) گرفتن صدقات و بذل و صرف به حقّ آن است. ما يك صدقات واجبه داريم و يك مستحبه؛ صدقات واجب مثل زكات است كه بايد از موارد صحيحش گرفته شده و جمع‌آوري شود و بايد در موارد صحيح شرعي­اش نيز مصرف شود.

يعني هم اخذ و هم مصرفش بايد به صورت صحيح شرعي باشد. بدون وجه شرعي و به زور پولي را به عنوان زكات گرفتن يا واقعاً زكات شرعي را ­گرفتن، امّا در هر راهي ديگر خرج كردن، اشتباه است. مثلاً چون فلاني در باند و گروه آنها است، به او پول مي‌داند، امّا به ديگري كه در باندشان نبود، چيزي نمي‌دادند.

نگاه كنيد! تمام اين اموري كه امام حسين مي‌گويد، متعرض به بخش­نامه‌هاي معاويه است. حضرت همه آنها را هدف‌گيري كرده است. وقتي حضرت مي‌گويد: من مي‌خواهم در جامعه  امر به معروف و نهي از منكر زنده شود، براي اين است كه اگر اين تكليف الهي زنده شود، «اسلام» زنده مي‌شود. حرف حضرت اين است كه اينها دارند با اين كارهايشان اسلام را كشته و ‌از بين مي‌برند، ما هم به دنبال زنده شدن اسلام هستيم، پس بايد امر به معروف و نهي از منكر را زنده كنيم.

در اينجا تذكري بدهم؛ امام حسين دارد اثرات مثبت امر به معروف و نهي از منكر را مي‌شمارد، اثر مثبتش، دعوت به اسلام است، ردّ مظالم به اهلش است، جلوي ستمگر ايستادن و با او مبارزه كردن است و گرفتن و مصرف صحيح صدقات واجبه و مستحبه هست. حضرت هم به مصرف صحيح آنها اشاره مي­كند و هم به روش گرفتن صدقات كه تحميلي و مال مردم‌خوري نباشد. هم از آن طرف مي‌گويد، هم از اين طرف مي‌گويد، چون اين واجب الهي دو طرف دارد.

اگر گرفتن صدقات هم از راه صحيح شرعي نباشد، مال مردم خوري است. يك وقت حكومت مال مردم خوري مي­كند، يك وقت فرد مال مردم خوري مي‌كند. فرقي نمي‌كند. بحث در روش صحيح اخذ و مصرف اين صدقات است. همه اينها آثار مثبت امر به معروف و نهي از منكر است.

آثار منفي ترك «امر به معروف و نهي از منكر»

حالا من سراغ  اثر منفي ترك امر به معروف و نهي از منكر مي‌روم، بحث ما اين بود كه اگر اين واجب ترك شود، اسلام از بين خواهد رفت. امام صادق(ع) از پيغمبر اكرم روايت ميكند كه حضرت فرمودند: «إِنَّ الْمَعْصِيَةَ إِذَا عَمِلَ بِهَا الْعَبْدُ سِرّاً لَمْ تُضِرَّ إِلَّا عَامِلَهَا» گناه پنهان جز به انجام دهندهاش آسيب نميرساند. گناه، يعني سرپيچي از اطاعت خداوند. نماز نخواندن و روزه نگرفتن معصيت است. چه يك عمل واجب را ترك كني و چه شرب خمر كني، فرق نمي‌كند، معصيت كرده­اي. حالا اگر اين معصيت پنهاني باشد، زيانش براي شخصي است كه معصيت كرده است. مثلاً كسي در خانه‌اش در ماه رمضان، روزه‌اش را خورده است يا نماز نخوانده است، ضرر اين گناه به خود شخص است.

امر به معروف و نهي از منكر نكردن هم، معصيت و گناه كبيره است. «وَ إِذَا عَمِلَ بِهَا عَلَانِيَةً وَ لَمْ يُغَيَّرْ عَلَيْهِ» اگر بنا شود كسي علناً معصيت كند و هيچ كس هم او را نكوهش نكند، يعني نهي از منكر نكند، «أَضَرَّتِ الْعَامَّةَ» اينجا ديگر صحبت ضرر به خود شخص نيست، اينجا ضرر به اجتماع است. اگر كسي علناً معصيت كرد و تو هم متعرّضش نشدي و هيچ چيز نگفتي، اينجا به اجتماع ضرر وارد مي­شود.

بعد در ذيل روايت دارد: «قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عليه­السلام» امام صادق (ع) خودشان در ذيل فرمايشات پيغمبر، فرمودند: «وَ ذَلِكَ أَنَّهُ يُذِلُّ بِعَمَلِهِ دِينَ اللَّهِ» چرا به عامه مردم و اجتماع ضرر مي‌زند؟ چون او با ترك امر به معروف و نهي از منكر، دين خدا را خوار مي‌كند. حالا هر معصيتي مي‌خواهد باشد، اگر امر به معروف و نهي از منكر نكردي، اينجا دين خدا را خوار مي‌كني. «وَ يَقْتَدِي بِهِ أَهْلُ عَدَاوَةِ اللَّهِ»(بحارالأنوار، ج97، ص78) و به بي‌دين­ها جرأت مي‌دهي كه بيايند و غلبه كنند.

اين روايت همان چيزي است كه امام حسين(ع) مي‌گويد، ترك اين واجب موجب مي‌شود كه آرام آرام بايد فاتحه اسلام را خواند. معاويه داشت همين كار را مي‌كرد و امام حسين عاقبت كار را مي‌دانست، همه پشت صحنه را مي‌دانست، اينها را هم مي‌شناخت. قيام امام، يك بحث شخصي نبود، كساني كه مي‌آيند اين مسايل را مي‌گويند، يا واقعاً نمي‌فهمند، يا نعوذ بالله مغرضند. اين حرف­ها يعني چه؟ امام حسين مي‌گفت: اسلام دارد از بين مي‌رود، من مي‌خواهم اسلام را  نگه دارم، صحبت رياست بنده و شما نيست.

«سيد الشهدا» كيست؟!

روايتي در ارتباط با همين مسئله است كه بيان مي­كنم، كسي كه در مقابل ستمگرانِ تاريخ و افرادي كه به دين ضربه مي‌زنند، بايستد و حرف حق بزند و به حسب ظاهر او را بكشند و از بين برود، يك لقب خاص الهي دارد، من مي‌خواهم روايتي را از عامه نقل كنم، اصلاً به نقل شيعه هم كاري ندارم.

اين در صحيح ترمذي هست و حاكم هم نقل مي‌كند، حتي تصريح مي‌كند كه سندش هم صحيح است، مي‌گويد اين روايت صحيح الاسناد است. دارد كه پيامبر فرمود: «سيد الشهداء حمزة بن عبدالمطلب» پيغمبر فرمود: آقاي شهيدان، حمزه عموي من است. شايد يك نفر بگويد: كلام حضرت در اينجا جنبة شخصي دارد؟ اما نه؛ حضرت در ادامه دامنه اين عنوان را بيان مي­كند و به ما ميفهماند كه حضرت حمزه مصداق آن عنوان است. حضرت سراغ عنوان مي‌رود و مي‌گويد: «و رجلٌ قام الي امامٍ جائرٍ فأمره و نهاه فقتله» و شخصي كه در مقابل حاكم ستمگر قيام كند و او را به معروف امر كند و او را از منكر نهي كند و بعد آن ستمگر او را بكشد، او هم سيدالشهدا است. حضرت يك قاعده كلي را بيان كردند.

بنابراين نامگذاري امام حسين، يك نامگذاري شخصي نيست. اين درست است كه هر كدام از شهدا از نظر منزلت داراي مراتب هستند، اما كساني كه براي اقامه دين قيام كنند و شهيد شوند، سيّدالشهدا هستند و چون امام حسين اين­طور بود و بزرگترين مقابله را با سلاطين جائر داشت، حساب جدايي دارد. با آن شرائط و وضعي كه امام حسين قيام كرد و در تاريخ نظير نداشت، بايد گفت كه او «سيد سيدالشهداها» است.

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر

 

 

Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی نمایندگی تهران
مجری سایت : شرکت سیگما