شنبه 29 ارديبهشت 1403  
سیاسی
مشروطه؛ يك بستر و دو رويا مشروطه يك بستر و دو رؤيا

 

مقاله ذيل در واقع يك سخنراني از محقق و مورخ ارجمند معاصر جناب استاد محمدجواد صاحبي است كه در اينجا آورده مي شود.استاد صاحبي داراي تاليفات فراوان در زمينه تاريخ معاصر ايران و نهضت هاي اصلاحي اجتماعي هستند.مانند بسياري از مولفين ديگر هم صرفا كار نقالي مطالب را عهده دار نيستند بلكه راي شخصي و تحليلات مستقل زيادي را در نوشته هايشان اعم از كتاب و مقاله ابراز داشته اند. متن زير يك سخنراني متين از ايشان است . از نكات برجسته اين سخنراني عدم توجه به قول مشهور ولي غلطي است كه قائل به عدم فهم علما نسبت به مشروطه مي باشد.استاد-به حق- معتقدند كه علماي راهبر مشروطه خود يك ايده و نظريه بديع در رابطه با حكومت داشته اند:


...................................................

بسم‌الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
با تشكر از همه كساني كه پس از صد سال چراغ مشروطيت را روشن نگه مي‌دارند...
زمينه‌هاي مشروطيت نخست بر بستر انديشه‌هاي ملي و ديني شكل گرفت. كمي پس از هجوم روسيه تزاري به ايران اسلامي لايه‌هايي از تمدن غرب خودنمايي كرد به ويژه لايه صنعتي آن در شكل تكنولوژي نظامي زود‌تر چهره گشود. نيروهاي ملي و مذهبي كه در خطوط مقدم جنگ بودند مانند عباس ميرزاي نايب‌السلطنه كه فرماندهي سپاه را بر عهده داشت يا ميرزا عيسي (ميرزا بزرگ) قائم‌مقام فراهاني كه صدر اعظم محبوب بود با اين جنبه پيشتر از همه آشنا شدند.
براي همين است كه عباس ميرزا به «ژوبر» فرانسوي نماينده ناپلئون بناپارت مي‌گويد: نمي‌دانم اين قدرتي كه شما را بر ما مسلط كرده چيست و موجب ضعف ما و ترقي شما چي هست؟ شما در فنون جنگيدن و فتح كردن و به كار بردن تمام قواي قهريه متبحريد و حال آنكه ما در جهل غوطه‌ور و به ندرت آتيه را در نظر مي‌گيريم. مگر جمعيت، ثروت و حاصل‌خيزي مشرق‌زمين از اروپا كمتر است. يا آفتاب كه قبل از رسيدن شما به ما مي‌تابد تأثيرات مفيدش بر سر ما كمتر از سر شما است يا خدايي كه مناعمش در جميع ذرات جهان يكسان است خواسته شما را بر ما برتري مي‌دهد؟ گمان نمي‌كنم. بعد اصرار مي‌كند كه واقعيت را براي من بگو. من را راهنمايي كن. حالا ژوبر با آن كمي وقتي كه داشت به اختصار انقلاباتي را كه در ازمنه گذشته در فرانسه اتفاق افتاده بود و تغييراتي را كه در اروپا حاصل شده بود براي او توضيح داد. خوب طبيعي بود كه اين اسلحه جديد ‌آموزش مي‌خواست. اعزام دانشجو به اروپا و آوردن اساتيد از آنجا به خصوص تأسيس نهادهاي آموزشي جديد و دعوت استادان و مستشاران نظامي كه بعداً اتفاق افتاد، مثل تأسيس دارالفنون توسط مرحوم اميركبير و مسيو جان داوود در انتقال بخشي از فرهنگ و تمدن و ماهيت غرب به جامعه ايران بسيار كارساز و مؤثر بود. از طرف ديگر جنگ و هجوم، واكنش دفاع را در پي‌دارد. به صورت طبيعي نياز به اسلحه مشابه به ويژه حمايت قدرتمندان رقيب ديپلماسي جديد را ضروري مي‌كرد. اعزام سفير تشكيل سفارتخانه‌هاي خارجي به هجوم فرهنگي كمك كرد. شكي نيست كه قدرت بزرگ و مسلط در اين تبادل، برگ برنده را داشت و فرهنگ و سياست و تمدن خودش را تحميل مي‌‌كرد. خوب بستري فراهم شد براي افكار نو و فرهنگ نو توسط نمايندگان سياسي كه از ايران اعزام مي‌شدند و فرهنگ تمدن خارجي را از نزديك مي‌ديدند و همچنين سفارتخانه‌ها‌يي كه در ايران به وجود مي‌آمد به خصوص اينكه اين سفارتخانه‌ها سخت درگير كارهاي سياسي بودند و اصرار داشتند كه فرهنگ اروپايي را در ايران رواج بدهند. اما از طرف ديگر مسأله جهاد و دفاع به عنوان يك مسأله علمي و دفاعي در مجامع حوزوي و ديني مطرح شد. شما اگر نگاه بكنيد به كتابهاي فقهي معروف آن دوره از جمله به كشف‌الغطاء اثر مرحوم كاشف‌ الغطاء يا جامعه‌الشكات اثر مرحوم ميرزاي گيلاني قمي، مي‌بينيد كه بحثهاي جهاد را با توجه به بحث‌هاي روز مطرح كردند. چون مسأله جهاد از ياد رفته بود يا طرح نمي‌شد يا به صورت كاملاً كلاسيك و به دور از واقعيت‌هاي عيني مطرح مي‌شد. شما مي‌بينيد كه ناظر است به جنگ‌‌هاي ايران و روس. اين كتابها نمونه‌اي از آن نهضت فكري و ديني است. مسأله لزوم اذن فقيه جامع‌الشرايط در جهاد و دفاع در كتاب‌هاي فقهي به صورت گسترده مطرح شد. توسط كساني كه در جنگ حضور فعال داشتند بعد مي‌بينيم در قبال آن كتابهاي جهاديه‌اي كه توسط ميرزا عيسي قائم‌مقام جمع‌آوري شد لزوم بحث اذن فقيه در جهاد و دفاع مطرح مي‌شود و كساني مانند ملا احمد نراقي كتاب اوايل‌الايام را كه فقهي است مي‌نويسد و بحث ولايت فقيه را در آنجا به صورت مبسوط مطرح مي‌كند. بحث ولايت فقيه به صورت موجز مطرح مي‌شود اما مرحوم ملا احمد نراقي كه خود در جنگ حضور فعال داشت و از علمايي بود كه كفن مي‌پوشيد و در ميدانها و عرصه‌هاي جنگ حاضر مي‌شد بحث ولايت فقيه را در كتاب اوايل‌الايام به صورت مبسوط مطرح كرده است كه اساس بحث ولايت فقيه در عصر ماست و حضرت امام نيز مطرح كردند. امام تصريح كردند كه اساس اين بحثشان از مرحوم نراقي است. اين هم از دستاوردهاي جنگ‌هاي ايران و روس است.
بنابراين رويكرد به مدرنيته، مبارزه با تجاوز بيگانه، تحول در سياست خارجي ، تأسيس نهادهاي آموزشي جديد، انديشه جهادي و مسأله ولايت وحكومت از پيامدهاي فكري جنگ‌هاي ايران و روس بود.
اعتماد‌سازي علما به عنوان رهبران ديني و اجتماعي درمبارزه با فزون‌طلبي غرب صنعتي و امتيازات استعماري و مخالفت روحانيت با قرضه‌هاي خارجي و حضور روحانيت در قضاياي سياسي پس از اين جنگ‌ها شدت مي‌گيرد و گستردگي پيدا مي‌كند. در مسأله قتل گريبايدوف و مسيو نوز بلژيكي حضور روحانيت را بسيار پررنگ در رأس اين نهضتها ما مي‌بينيم. با حضور شخصيتي مصلح به نام سيد‌جمال‌الدين اسد‌آبادي اين نهضتهاي ضداستبدادي و ضد‌استعماري و جريان نوخواهي احياي فكر ديني وارد مرحله جديدي مي‌شود. اينكه مرحوم شهيد مطهري مي‌فرمايد: سيد‌جمال‌الدين تز مشخصي نداشت بنده با همه احترامي كه به استاد قائل هستم اين سخن استاد را نمي‌پذيرم. چون بر آن هستم كه سيد تز مشخصي داشته است و در كتابي كه مفصلاً در اين رابطه نوشتم نظر خودم را بيان كردم.
جريان مشروطه در واقع واكنشي بود در برابر جريان ظلم و استبداد و خودكامگي و تحجر و عقب‌ماندگي كه به صورت يك وفاق بين‌الاذهاني پس از واقعه گراني قند و شكر و كتك زدن روحانيون محترم رخ داد. اين وفاق بين الاذهاني چيزي است كه بايد به آن توجه كرد يعني همه اقشار مردم به يكسري چيزها حساسيت پيدا كرده بودند از چيزهايي رنج مي‌بردند و در پي به دست آوردن چيزهايي بودند. همه ذهنشان درگير بود اما فرصت و امكان و جرأت اظهار پيدا نمي‌كردند. يك واقعه كوچك اتفاق افتاد و حكومت مي‌خاست دل مردم را به دست بياورد و جلوي بحران را بگيرد. به عكس شد. تجاري را به عنوان محتكر دستگير كردند. كتك زدند فلك كردند تا دل مردم شاد بشود. همين اقدامات باعث شد كه مردم اعتراض كردند. اينها افراد مظلومي هستند افراد محترمي هستند و حكومت حق ندارد و لذا حكومتها هميشه بايد آن پستوي فكر مردم را بخوانند. چون در يك جاهايي اين وفاق بين‌الاذهاني ظهور و بروز مي‌كند و در واقعه مشروطه پس از دستگيري و كتك‌زدن اين تجار به اصطلاح محتكر اتفاق افتاد و يك نهضت بزرگ اجتماعي از يك حادثه كوچك شروع شد و مسأله عدالتخانه به وجود آمد. در اين‌جا چون وقت كم است براي اينكه من بتوانم بحثم را به جايي برسانم اشاره مي‌كنم به نكات مهم.
در نهضت مشروطيت 3 مؤلفه انساني بسيار مؤثر بودند.
1ـ مراجع بزرگ نجف كه در رأس آنها مرحوم ملا‌محمد‌كاظم آخوند خراساني ـ ملاعبدالله مازندراني و ميرزا حسين خليلي است، اينها با اطلاعيه‌ها و اعلانيه‌هاي خودشان مردم را تشويق مي‌كردند تكليف شرعي مي‌كردند و مسأله مشروطيت را از آنجا هدايت و حمايت مي‌كردند.
2ـ علماي تهران كه در رأس آنها سيد‌عبدالله بهبهاني‌ـ سيد محمد‌طباطبايي و مجموعه وعاظ از جمله شيخ‌محمد واعظ، سيد جما‌الدين واعظ اصفهاني و ملك‌المتكلمين، اينها كساني هستند كه به بيدارگري مردم پرداختند. بذرهاي مشروطيت را در ذهن‌هاي مردم كاشتند. مردم را تحريك و تهييج كردند. از اينجا نهضت به شهرهاي ديگر سرايت كرد. بذر نهضت مشروطيت در خراسان و در گيلان و ... در جاي جاي ايران پاشيده شد. من اين سخن را مي‌پذيرم كه نهضت مشروطيت به گستردگي انقلاب ايران نبوده است. جمعيت آن روز هرگز مانند جمعيت امروز ايران نبوده است. حتي با جمعيت تهران هم قابل قياس نبوده و ابزار حمل و نقل و اطلاع‌رساني و ارتباطات آن روز هم مانند امروز نبوده است. اما تا قبل از مشروطه ما اجتماعاتي با آن كميت و كيفيت نداشتيم. حجت و دليل همان گزارشاتي است كه داده شد ه. سخن از اشتباهات بزرگ است. تصنيف‌ها، شعارهاي مردم در كوچه و بازار مي‌خواندند و زمزمه مي‌كردند و البته نهضت مردمي بسيار گسترده‌‌تر از پيش بود. اما به هيچ روي قابل قياس با امروز نبوده است.
اسناد مشروطه،‌ چه رسايل، چه اعلاميه‌ها و چه تلگرافهايي كه آن موقع زده شده همه حكايت از اين دارد كه علماي مشروطه‌طلب، آگاهانه در پي مشروطه بودند. من اين سخن را به بعضي گفتم و مي‌گويم كه آنچه گفته مي‌شود كه علماي مشروطه تحت تأثير روشنفكران غرب‌زده و چه و چه بوده است را نمي‌پذيرم. آنها آگاهانه در پي مشروطه بودند اگر فرصت داشتم بنده اطلاعيه‌ها و اعلاميه‌هاي مراجع بزرگ نجف را مي‌خواندم تا ببينيد آنها هم شرايط جهان و ايران را مي‌فهميدند. هم مشروطيت را خوب مي‌فهميدند و هم مي‌خواستند اين مشروطيت را بومي بكنند. اين را اسلاميزه بكنند. هر كشوري همين كار را مي‌كند هر محصول و هر پديده‌اي كه مي‌آيد سعي مي‌كند در فرهنگ خودش آن را هضم بكند و بازسازي بكند. اين كار را علماي مشروطه كردند.
ده‌‌ها رساله علمي از ميراث مشروطيت دركتابخانه‌ها هست و دوستان از آنها آگاهي دارند. اما 2 رساله مهم مشروطيت يكي تنبيه‌الامه و تنزيه المله از فقيه اصولي ميرزاي نائيني و يكي رساله انصافيه از مرحوم مدني كاشاني از جمله رسايلي است كه نشان مي‌دهد علماي ژرف‌نگر هم مشروطيت را خوب تحليل كرده و اسلام را خوب فهميدند. منتها كار يك مجتهد همين است. مجتهد معمولاً مي‌آيد اول موضوع را تحليل مي‌كند. بعد مي‌آيد حكم را براي موضوع تعيين مي‌كند. اينها آمدند اين كارها را كردند. بعضي مي‌‌گويند كه نائيني تحت تأثير افراد ديگر اين كتاب را نوشته است. اشاره كرده‌اند به طبايع استبداد مرحوم كواكبي. اين سخن را من رد مي‌كنم براي اينكه هم تنبيه‌الامه و هم تنزيه المله را به طور دقيق و عميق براي تصحيح چندين بار خواندم و هم طبايع اسبتداد را تصحيح و شرح كردم. در شرحي كه به طبايع كردم در 70 صفحه آنجا به طور روشن گفتم كه هيچ‌گونه شباهتي بين طبايع استبداد و بين كتاب تنبيه‌الامه و تنزيه‌ المله مرحوم نائيني نيست. جز در بعضي واژه‌ها مسأله استبداد ديني و سياسي و بعضي از اين چيزها از باب تبارد انديشه‌ها هست. وگرنه اين كتاب در پي چيز ديگري است. طبايع كواكبي دم از يك حكومت سكولار مي‌زند در آنجا نائيني در پي آن است كه حكومت ولايي را به اثبات برساند و تصريح مي‌كند كه حتي مشروطه با اين قيوداتي كه براي آن مطرح مي‌كنند از باب دفع افسد به فاسد براي اين مرحله گذار مورد نياز است. براي اينكه مقبولش نيست. آنچه كه نائيني در اين كتاب مطرح مي‌كند يك تفكر و يك ايده ابتكاري و ابداعي است و ارتباطي با امثال كواكبي ندارد.

والسلام عليكم و رحمت‌الله و بركاته - [ استاد محمد جواد صاحبي شاهرودي]
.....................................................................

منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewHighlight&HighlightID=44

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما