تاكتيك رسانهاي روشنفكران ژورناليست در ارجاع به آخوند خراساني براي مقابله با اسلام سياسي؛
آخوند، فقيهي كه تحريف ميشود
در تقرير محسن كديور، آخوند خراساني معتقد ولايت هيچكس بر هيچكس است. وي حتي ولايت معصومين محمديين عليهمالسلام را زير سوال ميبرد. ادعايي كه آخوند را در قبر به لرزه مياندازد. آخوندي كه كديور توصيف ميكند گاه حكومت غير اسلامي را بر حكومت اسلامي ترجيح ميدهد و ...
محمد كاشفي، شفاف؛ يكي از روشهاي منتقدان سياسي «نظريه ولايت فقيه» براي كسب وجهه ميان طيف مذهبي، طرح نام بزرگاني از حوزههاي علميه است كه مي توان با افكار و آثارشان منطق ولايت فقيه را زير سوال برد. از اين رو، هر از گاهي به طور مكرر و كاملا هماهنگ در رسانههاي منسوب به آنها نامي از شخصيتي به ظاهر مخالف ولايت فقيه برده شده و در فضايي علمي از او بحث ميشود. ولي حقيقت آن است كه در پس مطرح كردن آن نام، هدف ديگري نهفته است. آخوند خراساني، عالم مبارز عصر مشروطه يكي از آنها است.
مطرح كردن آخوند از جانب اين عده، نشان فراست آنها است. آخوند كسي است كه طلاب سطوح حوزه بايد كتاب «كفاية الاصول» او را مطالعه كنند و در مقابل او زانوي ادب بر زمين بزنند. بنابراين اگر اينگونه القا شود كه آخوند مخالف ولايت فقيه بود، دستاويز تبليغاتي مهمي براي آنها است.
محسن كديور، آراي سياسي آخوند را در كتاب «سياست نامه خراساني» به گونهاي تقرير ميكند كه وي فردي سكولار و مخالف ولايت فقها است. كديور با تقرير شاذي كه از آراي آخوند خراساني دارد، خوراك لازم را براي آن طيف فراهم كرد. فضا آنقدر جناحي شده است كه ژورناليستهايي كه با فضاي بحثهاي علمي طلبگي چندان قرين نبودهاند، در مورد انديشههاي او اظهار نظر ميكنند.
در تقرير محسن كديور، آخوند خراساني معتقد ولايت هيچكس بر هيچكس است. وي حتي ولايت معصومين محمديين عليهمالسلام را زير سوال ميبرد. ادعايي كه آخوند را در قبر به لرزه مياندازد. آخوندي كه كديور توصيف ميكند گاه حكومت غير اسلامي را بر حكومت اسلامي ترجيح ميدهد و بين معصوم و غير معصوم در سياسيات تفاوتي قائل نميشود. ولايت در امور حسبيه را نيز از فقيه سلب ميكند. بلكه نفي ولايت فقيه را تا حد ضروريات مذهب بالا ميبرد. كديور ادعا ميكند كه آراء آخوند در زمينه نفي ولايت ائمه و البته فقها بسيار شجاعانه است، ادعايي كه در اثبات آنها به زورگويي دچار شده است. تقريرات شاذ كديور از انديشههاي آخوند تنها به اين جرم است كه آخوند برخي ادله معمول اثبات ولايت ائمه و يا فقيه را مخدوش ميداند و آنها را از ساير ادله استخراج ميكند.
نقد نظرات جناب كديور، هدف اين مقاله نيست. آنچه كه از آثار آخوند به دست ميآيد اين است كه وي طرفدار سلطنت مشروطه بود، از اين جهت كه «اقرب به شرع» است. وي خود را ولي جامعه ميدانست و بر اين اساس حكم حكومتي صادر ميكرد و در آن قيد ميكرد كه «ماها به صفت رياست مذهبيه بر هشتاد ميليون نفوس جعفرى كه در ايران و هندوستان و ساير نقاط است متفقا... حكم نموديم و بر عموم مسلمين... فرض عين است...». و در مورد ولايت فقيه ميگويد «سياسيات به مفهوم عرفي آن عام شامل جميع ولايات است كه بخش عمده و يا تمام آن بر عهده فقيه است».
از اين رو برخلاف آنچه كه كديور ادعا ميكند هرگز آخوند شخصيت شاذي در اين بين نبوده است. آنچه شاذ است تقرير كديور از آخوند است. بعيد نيست كه اساسيترين بحث همين تقرير كديور باشد. از اين جهت كه عمدهترين تقرير سياسي از آخوند مربوط به آقاي كديور است؛ و مطرح شدن نام آخوند بيش از آنچه غرض علمي داشتنه باشد غرض سياسي دارد.
http://www.shafaf.ir/fa/pages/?cid=74120