شنبه 8 ارديبهشت 1403  
اصولی
تأليفات و آثار علمي آخوند خراساني

تأليفات و  آثار علمي آخوند خراساني


آيه الله العظمي شيخ محمد كاظم خراساني مشهور به آخوند خراساني از مراجع تقليد شيعه در عهد قاجاريه بوده اند كه بيشتر به عنوان يك مدرس بزرگ، آن هم در علم اصول شناخته شده و معروف هستند، در حالي كه ايشان در زمينه هاي غير اصولي هم داراي تاليفات متنوع و ارزشمندي مي باشند و شهرت بسيار كتاب اصولي ايشان «كفايه الاصول»، نام آنها را به فراموشي سپرده است. در اين مقاله درباره آثار ايشان سخن خواهيم گفت و در نهايت مطلبي راجع به مجالس تدريس آخوند هم ذكر مي نماييم:
الف) تأليفات فقهي
آخوند خراساني طبق تصريح آيه الله ميرزا احمد كفايي و تعدادي از شاگردان برجسته شان، در فقه قوي تر از اصول بوده اند. تاليفات فقهي مرحوم محقق خراساني بدين شرح است:

1- تعليقه بر مكاسب شيخ انصاري،
2- رساله در وقف،
3- رساله در رضاع،
4- رساله در دماء ثلاثه،
5- تكملة التبصرة،
6- اللمعات النيرة في شرح تكملة التبصرة،
7- تعليقه بر جامع عباسي تأليف شيخ بهاءالدين محمد عاملي،
8- تعليقه بر كتاب نجاة العباد تأليف شيخ محمد حسن صاحب جواهر،
9- تعليقه بر نخبة المسائل تأليف شيخ ابراهيم كلباسي،
10- ذخيرة العباد ليوم المعاد،كه رساله عمليه آخوند است،
11- حواشي بر ابانه المختار شيخ الشريعه.

اولين تاليف فقهي مستقل مرحوم آخوند تعليه بر مكاسب استادشان شيخ انصاري است. البته قبل از اين تعليقه در كتاب فوائد خود هم بعضا متعرض مباحث فقهي شده اند. چون ايشان در كتاب فوائد پانزده فائده را مطرح مي كنند ولي اغلب آنها فايده هاي اصولي است و از اين جهت اين كتاب صبغه اصولي دارد. صرف نظر از اين فوائد، اولين تاليف مستقل ايشان حاشيه بر مكاسب شيخ است كه در سال 1319 ق تاليف فرموده اند. اين حاشيه با حجم مختصري كه دارد ولي از اهم تآليف جناب خراساني و از مهم ترين و عالمانه ترين حواشي بر مكاسب شيخ است.بحث فقهي«كشف انقلابي» هم كه از ابتكارات مرحوم آخوند خراساني است در اين كتاب مطرح شده است.
اثر ديگر فقهي ايشان سه رساله فقهي در زمينه دماء ثلاثه، رضاع و وقف است. اين سه رساله را به پيشنهاد والد بنده آيت الله ميرزا احمد كفايي تاليف فرموده اند، به اين شيوه كه مرحوم آخوند خراساني هر روز صبح بعد از درس فقه كه به منزل تشريف فرما مي شده اند تا ظهر به كتابخانه رفته و مشغول تاليف مي شدند، احدي هم حق ورود به محضر ايشان را نداشته است. عمده تاليفات ايشان هم در زمان مرجعيت انجام گرفته است. والد بنده به پدر بزرگوار خود عرض مي كنند شما كه به منابع رجوع مي كنيد و درس را بيان مي داريد بعد از بازگشت به منزل خوب است همان مطالب را مرقوم بفرمايد تا آيندگان هم از آن بهره مند شوند و صرفا منحصر در حلقه درس شما نماند. مرحوم آخوند قبول كرده و در همين زمان قبل از ظهر و بعد از درس فقه اين سه رساله را به نگارش در آورده و به عالم علم هديه كردند.
اين سه رساله در فقهيات جايگاه مهمي دارند و در قاعده امكان از رساله دماء ثلاثه ايشان تحقيق عميقي ارائه داده اند كه فوق العاده اهميت دارد. درباره ارزش علمي اين رساله هم مطلبي را بگويم و آن اينكه بنده از والد خود و نيز مرحوم سيد اسدالله نبوي و نيز به واسطه مرحوم والد از آقا ضياء عراقي شنيدم كه اين آقايان فرموده اند در بين تاليفات مكتوب آخوند هيچ كدام به قدرت علمي رساله دماء ثلاثه نيست و بالاترين مقام متعلق به همين رساله است. حتي مرحوم آقا ضياء مي فرموده اند كه  هيچ يك از آثار قلمي استاد ما-حتي كتاب شريف كفايه الاصول- شايسته مقام علمي ايشان نيست و تنها نوشته اي كه شايسته مقام علمي ايشان است همين رساله دماء ثلاثه است.اين سه رساله دو بار چاپ شده است.يك بار در ضمن مجموعه آثار فقهي آخوند به نام شذرات كه در 1331 ق در بغداد چاپ شده و يك بار هم اخيرا به همت محققين مدرسه ولي عصر قم(عج) به همراه فقهيات ديگر چاپ شده است.
آخوند خراساني بعد از اين اقدام به نوشتن تكمله التبصره نمودند ،چون مرحوم آخوند در اواخر زندگاني تصميم گرفتند كه يك دوره فقه استدلالي مختصر بنويسند، تا به صورت كتاب درسي براي حوزه ها باشد و همان مقامي كه كفايه در اصول دارد را اين كتاب در فقه داشته باشد.جاي اين كتاب در بين كتب سطوح عالي حوزه خالي بود . چون مكاسب شيخ انصاري كه بعد از شرح لمعه خوانده مي شود تمام ابواب فقه را ندارد و فقط بحث معاملات است.آخوند عزم كردند يك دوره فقه از طهارت تا آخر ديات بنويسند.براي اين امر ابتدا تكمله التبصره را نوشتند.در مجلس فتوايي و درس خصوصي شان ابتدا موارد اختلافي خود با علامه را در احكام مشخص كرده و اينها را در متن درج كردند و اين در سال 1328ق در تهران چاپ شد.بعد آغاز به شرح بر اين تكمله كردند. كتاب طهارت را در شوال 1329ق شرح فرموده و كتاب صلاه را تا مكان مصلي شرح كرده بودند كه اجل رشته اين تاليف را قطع كرد و فقه ايشان به صورت مكتوب تماما كامل نشد .تاليفي كه مي خواست همان نقشي را در كتب فقهي ايفا كند كه كفايه در بين كتب درسي اصولي ايفا مي كرد.چون مكاسب شيخ ناقص است و بخش عبادات را ندارد. اين شرح آخوند بر تكمله التبصره خودشان تمام نشد و همان مقدار نوشته شده به نام اللمعات النيره في شرح تكمله التبصره چاپ شده است. و اين از دلايل عدم شهره شدن ايشان به فقه است و الا مرحوم والد مكررا مي فرمود ايشان در فقه بسيار قوي تر از اصول بودند و درس فقهشان هم شلوغ تر از اصول بود،اينها مجموعه تاليفات فقهي محقق خراساني است و اينكه بعضا كتبي امثال اجاره و قضا و شهادت را به آخوند نسبت مي دهند صحيح نيست و اينها تقريرات عموي بنده مرحوم آيه الله ميرزا محمد آقازاده خراساني از درس پدر بزرگوار و علامه شان است.
محقق خراساني حواشي بر چند رساله فقهي دارند.  مهم ترين آنها حاشيه بر «نجاه العباد» صاحب جواهر است كه شيخ انصاري و ميرزاي شيرازي- دو استاد آخوند- هم بر اين رساله حواشي دارند. نكته اي را كه محققين بايد مد نظر داشته باشند اين است كه هر گاه شيخ اعظم حاشيه بر نظر صاحب جواهر دارد و آخوند ساكت مانده و حاشيه ندارند به معناي همراهي با شيخ در آن فتواست و هر گاه ميرزاي شيرازي هم بعد از شيخ حاشيه دارند و آخوند نسبت به حواشي ميرزا ساكت هستند نظرشان همان نظر ميرزاست. البته مرحوم آخوند بر مناسك صاحب جواهر الكلام هم حاشيه دارند كه دست نويس مانده و چاپ نشده است. علاوه بر اين بر جامع عباسي مرحوم شيخ بهاء الدين عاملي هم حواشي دارند و چنانكه گفته شد بر نخبه المسائل شيخ ابراهيم كلباسي اصفهاني هم حاشيه نوشته اند كه اين اولين رساله محشي ايشان است. بعد اقدام به نوشتن رساله عمليه به نام ذخيره العباد ليوم المعاد نموده اند. مرحوم آخوند حواشي بر ابانه المختار شيخ الشريعه اصفهاني هم دارند كه حكايتش اجمالا از اين قرار است: مردي كه مريض هم نيست زميني را مي فروشد و در زمان خيار فسخ معامله مرد مي ميرد. خريدار زمين را برگردانده و پول خود را مي ستاند. زن كه در زمان موت شوهر به مقتضاي اصل اوليه از وجه ارثي نمي برد در اين هنگام آيا از زمين -كه قبلا طبق اصل اوليه ارث مي برد- ارثي مي برد يا نه؟ اين اتفاق در گيلان واقع شده و از شيخ الشريعه و باقي علما قضيه اش را مي پرسند.سيد كاظم يزدي فتوا به عدم ارث مي دهد ولي شيخ الشريعه مانند غالب فقهاي تاريخ شيعه قائل به ارث زن از ارض مبيعه مرجوعه مي شود و براي اثبات فتواي خودش رساله اي به نام ابانه المختار مي نگارد.آخوند خراساني رساله شيخ را مي بيند، او در اصل فتوا با شيخ موافق است ولي شيوه استدلالش را نپسنديده و چندين حاشيه تا اواسط رساله در نقض حواشي استدلال مرقوم مي نمايد،حواشي مرحوم آخوند را در كتاب صيانه الابانه شيخ الشريعه مندرج است.اين قضيه در سال 1317 ق اتفاق مي افتد.
ب) تأليفات اصولي
شهرت اصلي آخوند خراساني در حوزه هاي علميه به اصول فقه است. تاليفات اصولي مرحوم محقق خراساني بدين قرار است:
1- تعليقه اول بر كتاب رسائل شيخ انصاري، اولين اثر علمي آخوند خراساني مي باشد در بيست و هشتمين سال عمر او تصنيف شده و شيخ آقا بزرگ تهراني در كتاب ذريعه آن را دقيق ترين حاشيه كتاب رسائل شمرده است.
2- تعليقه دوم بر كتاب رسائل شيخ انصاري، اين كتاب كه پس از تعليقه اول نگاشته شده است از آن مبسوطتر ميباشد. از اين رو تعليقه اول به حاشيه قديم و تعليقه دوم به حاشيه اخير مبسوط مرحوم آخوند بر رسائل مشتهر است. اين تعليقه نيز همچون تعليقه پيشين در نزد اهل تحقيق داراي اهميت بسيار بوده، از ارزنده ترين تعليقات كتاب رسائل و از مهم ترين تأليفات اصولي مرحوم آخوند محسوب مي شود. وي اين كتاب را به تدريج و در طي سنواتي متجاوز از ده سال به پايان رسانده است. آنچه به نام تعليقه آخوند خراساني بر رسائل شيخ انصاري مكرراً به طبع رسيده است، تلفيقي از اين دو حاشيه مي باشد. اين تلفيق در زمان حيات مرحوم آخوند انجام گرفته است.
3- فوائد، اين كتاب بسيار ارزشمند مشتمل بر پانزده فايده در مباحث مهم اصولي و فقهي مي باشد. مرحوم آخوند پس از نگارش تعليقه دوم بر رسائل، به تصنيف اين كتاب پرداخته است. اين اثر نفيس علمي دو بار به طور مستقل و مكرراً همراه تعليقه رسائل به طبع رسيده است.
4- اما سرسبد تاليفات اصولي آخوند و بلكه كتب اصولي علماي شيعه كتاب كفايه الاصول است.
 اين كتاب كه معروف ترين تأليف آخوند خراساني شمرده مي شود در سال 1320 نوشته شده است و شامل دو جلد مي باشد كه نخستين در مباحث الفاظ و دومين در مباحث عقليه است. كفايه آخرين كتاب درسي طلاب در علم اصول و نهايي ترين متن اصولي در دوره سطوح عاليه مي باشد و محور و اساس كار مدرسان در تدريس خارج اصول قرار مي گيرد. كتاب كفايه حاوي آخرين آراء و مباني مرحوم آخوند درعلم اصول، و نمايانگر پخته ترين نظريات اصولي او در كاملترين ادوار زندگاني علمي وي و جامع اساسي ترين مباحث علم اصول مي باشد. اسلوب آن ايجازيست در سد حد اعجاز، بدون آنكه اين ايجاز در بيان مطالب ايجاد اخلال كند. در كتاب كفايه كلمات و تعابير با نهايت دقت انتخاب شده است و به اين جهت اين كتاب مفاهيم علم اصول و دقايق آن را دقيق تر از ساير كتب اصولي بيان مي كند. تحقيقات عميق مرحوم آخوند و ابداعات دقيق او در كفايه، در قالب عباراتي موجز و سنجيده، اين كتاب را غامض و فهم آن را دشوار ساخته است. اين ويژگي را مصنف خبير آن با عنايت و به عمد در اين متن ايجاد كرده است، تا دانش پژوهان براي درك مطالبي عميق و دقيق از بياناتي موجز به امعان نظر و اعمال دقت پرداخته، از اين راه به ورزندگي فكري نايل شوند. كفايه همان قدر كه از نظر تأسيس مباني جديد در علم اصول ارزشمند است از جهت تهذيب اين علم از زوايد و اضافات نيز حايز اهميت مي باشد. اين خصوصيات و امتيازات به كتاب كفايه هيمنه و سيطره اي داده است كه تمام كتب اصولي پيش از آن ـ به استثناي كتاب رسائل شيخ انصاري ـ تحت الشعاع آن قرار گرفته است. تا كنون كه به تقريب يك قرن از تصنيف كتاب كفايه گذشته بيش از يكصد وپنجاه شرح و تعليقه بر آن نوشته شده است كه دليل بر اهميت كم نظير اين كتاب و عمق و دقت مطالب آن مي باشد، و هر چند گاهي شرحي جديد و تعليقه اي تازه از سوي دانشمندان و محققان والا مقام علم اصول بر اين كتاب نگاشته مي شود كه حاوي تحقيقاتي نو و نكاتي ناگفته درباره مباني اصولي مرحوم آخوند و دقايق عبارات كفايه مي باشد. شهرت عظيم و بسيار وسيع كتاب كفايه سبب شده است كه خاندان آخوند خراساني و بازماندگان وي به كفايي خراساني مشهور شوند. مرحوم پدر بنده نهايه الدرايه را كه شرح مرحوم غروي اصفهاني مشهور به كمپاني بر كفايه باشد، بهترين شروح اين كتاب مي دانستند و از آقاي آقا سيد محمد باقر سلطاني(ره) نقل شده كه ايشان شرح مرحوم سلطان العلماء اراكي را توصيه مي فرموده اند. سلطان از شاگردان مرحوم آخوند و شرح او از اهم شروح كفايه است .
درباره كيفيت تاليف كفايه هم اين مطلب را عرض كنم كه مرحوم آخوند نظرشان بر اين بود كه علم اصول دچار تطويل بلاطائل و تورم بيش از حد شده است. مورخين هم نوشته اند كه يك دوره درس اصول در آن روزگار محتاج هجده سال وقت گذاشتن بوده است .مرحوم آخوند مي فرموده اگر طلبه هجده سال اصول بخواند كي فقه را بخواند و كي تدريس و تحقيق كند؟ لذا چون ايشان بسياري از مطالب اصول را زايد مي دانستند، اقدام به دو كار كردند.اول اينكه به حذف زوايد و اسقاط آنها از علم اصول دست يازيدند و اين نكته از هنرهاي مهم موجود در كفايه است. آخوند اصول فقه را از اول موضوع علم تا آخر اجتهاد و تقليد در چهار سال تدريس مي فرمودند و مثلا نوشته اند مرحوم كاشف الغطا توفيق حضور در دوره هاي متعددي از درس محقق خراساني را داشته اند و اين تعدد شركت در ادوار مختلف حاكي از اتمام دوره اصول در زمان كوتاه است. با اين حساب براي طلبه ميسور و ممكن بوده است كه چندين دوره اصول ببيند و زود مراحل مقدماتي را طي كرده و مجتهد شود. ما هم مي بينيم كه در بين متخرجين درس آخوند نسبت به فارغ التحصيلان درس صاحب جواهر، شيخ انصاري و ميرزاي شيرازي مجتهد بيشتري وجود دارد. چنانكه بزرگاني را درك كرده ايم كه مكرر مي فرموده اند در حوزه درس آخوند چهارصد مجتهد مسلّم وجود داشته اند و البته واضح است كه اين مربوط به يك دوره است و چه بسا بيش از هزار تن مجتهد با شركت در ادوار مختلف درس مرحوم آخوند داراي ملكه مقدس اجتهاد شده باشند و به شهرهاي خود بازگشته اند.
دومين مطلب در رابطه با متن كفايه ايجاز در لفظ و اشباع در معناست. آخوند خراساني اعتقاد داشتند كه طلبه بايد از نظر فكري داراي ورزيدگي شود و بتواند معنا را از لفظ بيرون كشد و استخراج كند تا وقتي به روايات رجوع كرد، در مسير استنباط حكم بتواند بدايع و ريزه كارهاي كلام معصوم را دريابد، لذا عمدا اقدام به ايجاز نويسي كردند كه برخي از آن تعبير به اغلاق نويسي مي آورند و البته اين تعبير چندان صحيح نيست. مرحوم والد از آقا سيد ابوالحسن اصفهاني نقل مي كردند كه بعد از رحلت مرحوم استاد، كه من كفايه را تدريس مي كردم، تصميم گرفتم در حين مطالعه و تدريس اگر اشكال يا توضيح مناسبي به ذهنم رسيد يادداشت كرده و بعد آنها را مدون كرده و به عنوان شرح كفايه براي ياري رساندن به طلبه ها در حل معضلات كفايه چاپ كنم. شبي در عالم رويا مرحوم آخوند خراساني را زيارت كردم كه در كنار نهر آبي مشغول وضو گرفتن بود. سلام كردم ولي ايشان به برودت تام و به اقل واجب جواب دادند. بعد از اتمام وضو گرفتن به محضر ايشان عرض كردم آقا خطايي از بنده سر زده كه اينگونه سرد برخورد نموديد؟ آخوند فرمود آقا سيد ابوالحسن، حسن كفايه به ايجاز آن است و شماها با نوشتن اين همه شرح و تعليقه اين حسن را از بين مي بريد، بگذاريد طلاب فكر كنند تا ذهنشان ورزيده شود و اين ورزيدگي به آنها در مسير تفقه كمك كند.
لذا اين حذف زوايد براي زودتر رسيدن به اجتهاد و ايجاز براي تفقه و ورزيدگي ذهن به عمد در كفايه نهاده شده است و همين دو حسن باعث مرغوبيت آن شده كه از زمان تاليف تا به حال كتاب درسي حوزه مي باشد. البته اين را هم بايد دانست كه مرحوم آخوند هيچ گاه معنا را فداي ايجاز لفظ نكرده است. ايشان با دقت زياد الفاظ را  به صورت قالب براي معاني مد نظر مبارك خود قرار داده است، به گونه اي كه اگر يك لفظ را برداريد و به جاي آن يك لفظ مترادف ديگر را بنهيد به معنا خلل وارد خواهد شد و مراد آخوند درست فهميده نخواهد شد. كأنّه معاني در قالب الفاظ ريخته گري شده اند و به قول آقاي محقق داماد: «كفايه بر خلاف قول مشهور در غموض آن، به نظر من بسيار واضح و روشن است. چون الفاظ با دقت انتخاب شده اند و اگر كسي معاني الفاظ را بفهمد مراد محقق خراساني را به راحتي درك خواهد كرد.» نكته درست هم همين است. اين بحث از الفاظ و ساختار ظاهري كفايه بود. در ضمن كفايه ترتيب  بسيار معقول و زيبايي دارد و باعث شده قاطبه اصوليون پس از مرحوم آخوند- به استثناي افراد نادري همچون شهيد صدر در حلقات- ترتيب مباحث اصولي خود را از كفايه اخذ كنند. در رابطه با مباحث اصولي مندرج در كفايه هم دو مطلب بر همگان روشن است. دقت و موشكافي هاي دقيق مرحوم آخوند در رابطه با مباحث اصولي مطرح شده توسط قدما، و ابتكارات و نوآوري هاي آخوند و بالا بردن غنا و عيار اين علم شريف.
اما گاهي سخن از خلط  فلسفه با اصول و فايده يا عدم فايده و حتي مضرت آن به ميان مي آيد، علي الخصوص در مورد كفايه الاصول كه اين شاخصه لون فلسفي را داراست.در اين باره بايد گفت كه جناب آخوند خراساني معتقد بوده اند كه اطلاعات فلسفي براي فهم برخي مطالب اصولي به طلبه كمك مي كند و حتي عقيده داشته اند كه در برخي احاديث مبدأ ومعاد كه از اهل بيت(ع) رسيده ، اصطلاحات و الفاظ فلسفي در فهم مراد معصوم كمك مي كند، نه اينكه  مقصود معصوم عليه السلام لزوما همين فلسفيات باشد. نه. بلكه فلسفه ممد و مفيد در فهم مراد واقعي معصوم خواهد بود و حتي نقل است كه مي فرموده اند بدون فلسفه روح روايات اهل البيت (ع) فهميده نمي شود.
لذا در برخي مباحث اصولي به ذكر مباحث فلسفي هم روي آورده اند و شيخ آقا بزرگ تهراني هم در الذريعه وقتي به معرفي كفايه مي پردازد اين را مي گويد كه مرحوم آخوند بيشتر از امثال عاملي در معالم، قمي در قوانين و شيخ در رسائل، مباحث فلسفي را در اصول متذكر شده و داخل نموده است. در بين شاگردان ايشان هم بيش از همه مرحوم غروي اصفهاني (كمپاني) از اين جهت مباحث فلسفي را داخل در اصول كرده است.

ج) تأليفات فلسفي
آخوند خراساني اگر چه به عنوان يك فيلسوف شناخته نشده ، ولي در حكمت متعاليه صدرايي مهارت داشته و سال ها اسفار را تدريس نموده است.علامه شيخ آقابزرگ طهراني صاحب الذريعه و به تبعيت از وي گروهي از شرح حال نويسان به آخوند خراساني تعليقه اي بر كتاب اسفار ملاصدر و تعليقه اي بر كتاب منظومه حكيم سبزواري را نسبت داده اند كه تا كنون هيچ كدام يافت نشده است. البته احتمال دارد كه مرحوم آخوند در ضمن مطالعات و تدريس، مطالبي به ذهن مباركشان مي رسيده و در حواشي كتب معقول مي نوشته اند، ولي تاكنون چيزي به دست ما نرسيده است و ممكن است بعدها در انتقالات از بيت ما خارج شده باشد. گفته شده كه در كتابخانه آستان قدس رضوي(س) استنساخي از تعليقه مرحوم آخوند بر اسفار صدرا موجود است . اما يك مسئله مسلم است كه آخوند در دوران جواني اين دو كتاب را در حوزه نجف تدريس مي كرده است و جمعي از شاگردان برجسته او مانند سيد احمد كربلائي، علاوه بر فقه و اصول، فلسفه را نيز در محضر وي فرا گرفته اند.
يكي از مسائلي كه ممكن است مطرح شود قدرت و احاطه مرحوم آخوند بر مسائل فلسفي است و سوال در اين است كه اولا آيا كسي در اين مدت هاي كوتاه تحصيل معقول مي تواند مطالب مفصل فلسفي را صحيحا درك كند و ثانيا در جاهايي كه مرحوم آخوند در تصانيف خود متعرض مباحث فلسفي شده اند، چه مقدار احاطه مرحوم آخوند بر معقول فهميده مي شود؟
آخوند در تهران از شعبان 1277 تا صفر 79 در درس معقول ملا حسن خويي شركت مي كند، اما در مورد تتلمذ نزد حكيم جلوه- كه برخي بدان قائلند- با اينكه در موقع حضور آخوند در تهران جلوه هم چند سالي از آمدنش مي گذرد ولي دليل قطعي بر اثبات و دليل يقيني بر سلب تتلمذ آخوند پيش حكيم جلوه نداريم ، اما درباره ميزان تسلط مرحوم آخوند بر فلسفه، پوشيده و مستور نيست كه كه براي استعداد آماده اي مثل آخوند، اختصاص كامل وقت يك سال و نيمه خود به معقول و نرفتن به دروس منقول زمان كمي براي فلسفه فهمي نيست. در ضمن مرحوم آخوند پس از فارغ شدن از تحصيلات منقول در نجف يعني از سال 1290 ق كه تدريس را شروع مي كند، علاوه بر يك درس خارج فقه صبح ها در مسجد هندي و يك درس خارج اصول شب ها بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد طوسي، يك درس معقول كه تدريس خارج فلسفه بنابر كتاب اسفار بوده، عصرها در منزل خود داشته اند. آخوند در اين زمان 35 سالگي را پشت سر گذاشته و در اين سن توانايي تدريس اسفار را داشته است.مرحوم آخوند در ميانسالي تدريس اسفار را ترك مي كند و به جاي آن، درس فقه دوم خود را براي برگزيده شاگردان خود در همان وقت و در منزل خود برقرار مي كند و آقا نجفي قوچاني هم در سياحت شرق به اين مجلس فقه دوم اشاره دارد.
از اين جهت، تمحض در معقول و نبوغ بسيار مرحوم آخوند باعث شده ايشان در سنين جواني توانايي تدريس اسفار را داشته باشند و كسي كه فلسفه را نفهمد قادر به تدريس يك برگ اسفار هم نخواهد بود و حال آنكه آخوند سالها تدريس اسفار داشته است. قضيه شصت سوال فلسفي شيراز و جواب هاي آخوند به آنها هم اگر پيدا شود يك اثر فلسفي براي آخوند خواهد بود.در زمان ميرزاي شيرازي اين سوال ها جواب داده شده و شايد در بين مخطوطات كتابخانه هاي جنوب كشور نسخي از آن يافت شود. در عين حال مرحوم آخوند در دروس منقول خود علي الخصوص درس اصول از ذكر مباحث فلسفي پرهيز نداشتند و كفايه الاصول و تقريرات درس اصول ايشان هم در بردارنده برخي آراي فلسفي آخوند مي باشد. اما در مورد مطالب فلسفي كفايه، يك روز در محضر مرحوم والد بوديم كه سيد جلال الدين آشتياني به همراه دوست شفيق خود مرحوم اميري فيروزكوهي كه براي زيارت به مشهد مشرف شده بود، براي ديدار با مرحوم والد به منزل ما آمدند.من هم حاضر بودم. به مناسبت سخن از آخوند خراساني و قدرت ايشان در معقول رفت. مرحوم آشتياني به والد بنده فرمودند: از همين مقدار مباحثي كه مرحوم محقق خراساني در كفايه متعرض معقولات شده اند به خوبي تسلط و تمهر آخوند بر فلسفه معلوم و هويدا مي گردد.ذكر اين نكته هم چه بسا شايسته باشد كه برخي تقريرات دروس اخلاق و عقايد و نهج البلاغه آخوند خراساني موجود مي باشد و اينها هم اگر چه خطابي و واعظانه بيان شده ، لكن خالي از نظريات علمي با صبغه معقول نيست.
مجلس درس و محل درس:
آخوند خراساني در تدريس صاحب مكتب بوده است به طوري كه مي توان مكتب ايشان را در قبال مكتب تدريسي سامرا قرار داد، مكتب فعلي حوزه علميه قم هم مانند مكتب تدريسي آخوند مي باشد. اطلاع ما از آغاز تدريس آخوند خراساني به سال 1290 ق بر مي گردد. در اين سال  مرحوم علامه شيخ راضي نجفي به رحمت خدا رفته و مرحوم آخوند به طور كامل ترك تحصيل نموده و متمحض در تدريس و تحقيق مي شوند. در اينكه آيا در دهه قبل از اين زمان كه در نجف بوده اند و دوران قبل از آن در تهران تدريس داشته اند اطلاع دقيقي در دست نيست، هر چند بخاطر روحيه خاص مرحوم آخوند تدريسِ در كنار تحصيل از ايشان بعيد نمي نمايد. در هر حال از اين زمان به بعد مرحوم آخوند  در روز سه درس مهم دارد. يك درس خارج فقه، يك درس خارج اصول و يك درس خارج فلسفه.اطلاع ما از درس فلسفه ايشان اندك است. اما اين را مي دانيم كه برخي از مشاهير كه بعدها از اركان حوزه معقولي نجف شدند در اين درس شركت داشته اند .بعد از رحلت ميرزاي شيرازي، مرحوم آخوند خراساني به عنوان زعيم حوزه و مرجع تقليد عصر مورد رجوع مردم در امر تقليد قرار مي گيرد.لكن مرحوم آخوند بدون اطلاع از رجوع مردم به ايشان كماكان مشغول تدريس و تاليف بود تا اينكه حاج محمد كاظم ملك التجار كه بزرگ بازار تهران آن عصر بود نامه اي به آخوند مي نويسند كه غالب مردم ايران و قاطبه مردم تهران در تقليد به شما رجوع كرده اند، چرا رساله خود را نمي فرستيد؟
مرحوم آخوند در اين زمان از باب انجام وظيفه شرعي خود جلسه خصوصي استفتا را برقرار و داير مي كند و رساله مرحوم شيخ ابراهيم كلباسي را حاشيه زده ، به ايران مي فرستد. بعدا در فرصت مناسب رساله علميه خود را ذخيره العباد ليوم المعاد مي نويسد و اين رساله بارها چاپ شده است. در روزگار مرجعيت است كه ايشان درس اسفار مرحوم ملاصدرا را تعطيل مي كند و به جاي آن يك درس فقه خصوصي را در منزل و در همان ساعت برقرار مي كند.
در درس آخوند به علت اينكه جمعيت فراواني حاضر مي شدند، شاگردان زبده و مستشكلين براي رساندن صداي خود به آخوند - بر عكس استاد كه داراي صداي دلنشين و رسايي بوده- دچار مشكل مي شدند، لذا معمولا اطراف منبر آخوند مي نشستند. در تنها تصوير درس مرحوم آخوند هم كه درس فقه ايشان در مسجد هندي است، مشخص و معلوم است كه منبر در وسط قرار ندارد(علت اينكه اين تصوير متعلق به درس فقه ايشان است روشن بودن فضاي تصوير است. در آن روزگار به علت نبودن فلاش، عكسبرداري در روز انجام مي گرفته و درس اصول آخوند در شب ها برقرار بوده است) در زمينه حضور مستشكلين حول منبر مرحوم آخوند، شوخي مرحوم محقق خراساني با آقا ضياء عراقي هم مشهور است. آقا ضياء از مستشكلين درس اصول مرحوم آخوند بوده و بحث كه در واجب مشروط و معلق بوده، يك شب مرحوم عراقي كمي دير به درس مي رسد. براي اينكه بتواند در موقع اشكال صداي خود را به مرحوم آخوند برساند و جلوي منبر هم جا نبوده پشت منبر مي نشيند. در وسط درس اشكالي به ذهنش مي رسد و مي گويد. مرحوم آخوند مي فرمايد: امشب صدا از مخرج غير معتاد مي آيد. اين يك شوخي بود كه كرده بودند.
از محل هاي درس ايشان هم تا جايي كه ما مطلع هستيم يكي مسجد طوسي، يكي مسجد هندي و ديگري منزلشان است. البته منزل زمان مرجعيت ايشان كه ظرفيت چند صد طلبه را داشته، غير از منزل زمان قبل آن است و الان كتابخانه مدرسه آيه الله بروجردي نجف در مكان اين منزل دوم قرار دارد. داستان جالبي مربوط به مير سيد عبدالمطلب بسطامي و زمين خانه آخوند وجود دارد كه در اينجا به علت خوف اطاله از ذكرش معذوريم.
مطلب نهايي
يك اشتباه بزرگي درباره علم و دانش مرحوم آخوند وجود دارد كه مرحوم آخوند را فقط به عنوان اصولي بزرگ مي شناسند، در حالي كه سواد بالاي حوزوي ايشان منحصر در اصول نبوده است. مرحوم پدرم آيه الله ميرزا احمد كفايي خراساني مي فرمودند كه فقه آخوند از اصول ايشان خيلي قوي تر بوده است و درس فقه ايشان هم از اصولشان شلوغ تر بوده، خود مرحوم آخوند هم شوق و ميل بيشتري به فقه داشته اند، منتها شهرت بي اندازه كتاب كفايه الاصول و عدم توفيق ايشان در اتمام دوره كامل فقه باعث شده كه ايشان را به عنوان يك محقق اصولي بشناسند، از اين رو چاپ منقح و پاكيزه آثار مرحوم آخوند به عنوان يك موسوعه علمي ارزشمند، و همچنين چاپ برخي تقريرات فقهي شاگردانشان علاوه بر اداي برخي حقوق آخوند خراساني، در شكستن شهرت كاذب فوق موثر مي تواند باشد.
......................
پاورقي: مقاله فوق از رساله «الهدايه الي سيره صاحب الكفايه» استاد كفايي و بيانات شفاهي ايشان گردآوري شده است.

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما