دوشنبه 17 ارديبهشت 1403  
قبل از مشروطه
تكفير و خلع اتابك از صدر اعظمي
 عزل و تكفير اتابك از بحثهاي بسيار مهم كل دوره قاجار و قبل از عصر مشروطه است كه چنانكه بايد و شايد حق مطلب و هنر علما در اين باره ادا نشده وتبيين نگشته است. اين حركت كه خود حماسه اي جاودان و به ياد ماندني در عهد ظلمت بوده توسط آخوند خراساني و چند تن ديگر از علماي نجف اشرف به وجود مي آيد.در اينجا مختصر داستان را از نظر مي گذرانيم:
 
صدر اعظم دوره ناصري و مظفري ميرزا علي اصغر خان اتابك از رجال سياسي فاسد تاريخ ايران است. از لحاظ قدرت ظاهري هم چندين و چند سال جزو قدرتمندترين رجال ايران بوده است. بخصوص پس از قتل ناصر الدين شاه و با عليل بودن مظفر الدين شاه عياش، اتابك در واقع شاه ايران بود.(1)
 نامه مشهور تكفير و عزل اتابك از صدارت اعظمي در دهه سوم جمادي الثانيه 1321 صادر شده معروف و مشهور است و انكار آن توسط برخي مانند احمد كسروي ، نظام مافي و بعضي ديگر يا از روي غرض و مرض و حسادت است يا ناشي از جهل به وقايع و عدم دسترسي به اسناد صحيح تاريخي. 
علماي شيعه از سالها قبل و به خصوص در پنج ماه اول سال1321 ق نامه ها و تلگراف هاي فراوان به علماي ساكن ايران و به شاه و به سران مملكت فرستاده و مفاسد دربار و وزرا خاصه اتابك را با زبان نصيحت آميز يا توبيخي تذكر داده بودند. مضمون اينها شكايت از اشتداد ظلم و ستم و به هدر رفتن منابع ملي و قرضه هاي بيهوده و بلكه زيانبار و مضر ، و كثرت مفاسد و مقابح و شيوع منكرات بوده است. وقتي كه چاقو به استخوان مي رسد و امر را به همان منوال و بلكه بدتر مي بينند اتابك را از مقام خود عزل كرده و كافر مي خوانند.
در تكفير نامه آمده است كه تسلط كفار و استيلاي اجانب بر مسلمانان و اعطاي آزادي به فرقه گمراه بابيه و « اشاعه منكرات و اباعه مسكرات در ايران به حدي رسيده كه جاي توقف و مجال تامل باقي نمانده و يوما فيوما در تزايد [است] و آنچه در مقام تدبير و رفع اين عوامل هائله شديم اثري نديديم و اين نيز بر ما ثابت و محقق گرديد كه تمام اين مفاسد مستند به شخص اول دولت ايران ميرزا علي اصغر خان صدر اعظم است»(2) در ادامه او را خائن به ملت و دولت ناميده و مي گويند حسب التكليف شرعي و حفظ نواميس مسلمين خيانت ذاتي و كفر باطني و ارتداد ملي اتابك را واجب عيني مي دانيم و مس با رطوبت او به حكم اينكه كافر است جايز نبوده و اطاعت از او مانند اطاعت طاغوت و مطيع در حكم انصار يزيد بن معاويه عليهما اللعنه است.
تلگراف هاي مكرري پس از خلع اتابك از سوي آخوند خراساني و مرحومان مامقاني و شربياني صادر مي شود كه حكم عزل و تكفير وجود غير محترم اتابك اعظم از جانب ما صحيح است و اسناد حكم ناسخ به ما كذب محض مي باشد.(3) اتابك از كار بركنار مي شود و مدتي را در ملك شخصي اش در قم كه از خون ملت ساخته مي گذراند و عاقبت راهي اروپا مي شود
 در نيمه اول سال 1325 به پشتيباني محمد علي شاه وارد ايران شده و مدتي بعد به قتل مي رسد .(4) خواسته سيد جمال اسدآبادي كه سالها قبل خواهان محو اين مايه ننگ ايران شده بود در اين زمان برآورده مي شود. در اين قضيه علاوه بر نقش دو تن از مراجع سه گانه نجف در عصر مشروطه، حضور پر رنگ مرحوم ملامحمد شربياني و ملا محمد حسن مامقاني را مي بينيم.(5) اين چهار عالم بزرگوار از سالها قبل از مشروطه جلساتي تشكيل داده و راجع به مسائل داخلي ايران عكس العمل نشان مي دادند. نوه مرحوم آخوند خراساني براي نگارنده نقل فرمودند كه پدرم ميرزا احمد خراساني نقل مي فرمودند حتي ما هم از مطالبي كه بين اين علماي چهارگانه در باب تصميم گيري نسبت به وقايع ايران انجام مي شد مطلع نمي شديم و اينان تصميمات نهايي را خود مي گرفتند. غرض از ذكر اين مطلب اينكه تلاش اينان فقط در اين بحث تكفير اتابك نبوده است. مامقاني و شرابياني قبل از پيروزي نهايي نهضت مشروطه به دار باقي رحلت مي كنند و اگر زمان مشروطه را درك مي كردند از طرفداران و راهبران اصلي آن مي بودند چنانكه اگر امثال سيد علي اكبر فال اسيري و عالم كم نظير شيخ هادي نجم آبادي هم به زمان مشروطه مي رسيدند از پشتيبانان اصلي آن بودند. يك نكته را فراموش كردم و آن اينكه شيخ فضل الله نوري هم در بحث خلع اتابك با خراساني و ديگر علما همداستان بود. همچنين در بحث برخورد با عبد المجيد عين الدوله و بحث رژي و موارد ديگر هم.اصلا نوري وكيل آخوند خراساني در طهران بوده است.لذا در نسبت دادن به علما در زمينه دخالت يا عدم دخالت در امور سياسي و درباري ايران، و يا تقسيم بندي آنها به مشروطه خواه يا مستبد(در عين حالي كه اين تقسيم ثنايي، غلط و تنگ نظرانه و غير جامع افراد و مصاديق است) بايد دقت لازم را مبذول داشت. چنانكه زيبنده است براي فهم علت پشتيباني علما از مشروطه به وقايع استبداد ستيزانه علما قبل از ساليان مشروطه شدن ايران هم توجه كرد تا دانست امضاي مشروطه و تاييد آن در راستاي زمينه هاي ذهني علما از مفاسد دوره ي استبداد كبير است.

منابع:
1-تاريخ بيداري ايرانيان، ناظم الاسلام كرماني،جلد اول ،ص129،تهران،اميركبير،1384
2-سياست نامه خراساني،محسن كديور، ص160، تهران،كوير،1387
3-همان، صص162-161
4- انقلاب مشروطه ايران،ژانت آفاري،ص151، تهران،بيستون،1385
5- تاريخ بيداري ايرانيان،ناظم الاسلام،صص2-101
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما