آيتالله شيخ عبدالله مازندراني فرزند محمدنصير ...[اهل ديوشل لنگرود در گيلان] يكي از مراجع و رهبران عصر مشروطيت ايران در سال 1256 ق در شهر بابل پا به عرصه وجود نهاد.
وي پس از فراگيري دوره مقدماتي، ايران را براي ادامه تحصيل به قصد عراق ترك گفت و در نجف و كربلا از محضر درس بزرگاني چون ميرزا حبيبالله رشتي، شيخ مهدي كاشفالغطاء و حاج شيخ مرتضي انصاري كسب فيض نمود و به درجه اجتهاد نايل گشت.
ايشان از شاگردان برجسته ميرزاحبيبالله رشتي به شمار ميرفت. پس از فوت ميرزا حبيبالله بتدريج در زمره مراجع بزرگ تقليد عصر خويش قرار گرفت.1
در جنبش مشروطيت ايران و مخالفت با رژيم استبدادي، شيخ عبدالله مازندراني همراه و همگام با آخوند خراساني و حاج ميرزا حسين خليلي تهراني با ارسال نامه و تلگرام براي رهبران ديني و سياسي ايران اين جنبش را تاييد و به دفاع از مشروطهخواهان پرداخته و با نشر اعلاميههاي روشنگرانه نسبت به رويدادهاي سياسي و اجتماعي آن دوران موضعگيري مينمودند. پس از صدور فرمان مشروطيت و افتتاح مجلس شوراي ملي، ايشان به همراه آيات عظام طي نامهاي گشايش مجلس را تبريك گفتند و پيوسته دستورات لازم را به نمايندگان مجلس براي تهيه و تصويب قوانين مهم صادر مينمود و با تاكيد بر التزام به قوانين مجلس ضرورت پشتيباني از آن را اعلام ميكرد. با گسترش نفوذ مشروطهخواهان سكولار و بويژه بعد از تشكيل مجلس دوم در سال 1328 ق ايشان و آخوند خراساني طي نامهاي به ناصر الملك از عملكرد سران سياسي مشروطيت به شدت انتقاد كردند و درخصوص شكلگيري استبدادي به مراتب خطرناكتر از استبداد قاجاريه تحت عنوان آزادي و مشروطيت هشدار دادند.
پس از ترور سيد عبدالله بهبهاني رهبر آزاديخواه مشروطه، سيدحسن تقيزاده يكي از نمايندگان تندرو مجلس كه به داشتن عقايد ليبرالي و تفكيك قوانين عرفي از قوانين شرعي شهرت داشت به مباشرت و آمريت در قتل متهم گرديد و شيخ عبدالله مازندراني و آخوند خراساني طي تلگرافي كه به مجلس شوراي ملي مخابره نمودند بر ضديت مسلك تقيزاده با اسلام و قوانين شرع تاكيد كرده و از مجلس خواستار اخراج وي و تبعيد او از كشور شدند.2
سال 1329 ق. پس از ورود متجاوزان روسي به شمال ايران، از جمله تبريز و كشتار آزاديخواهان و نيز تصرف ليبي توسط مهاجمان ايتاليايي، وي به همراه جمعي از مراجع و علماي شيعه عراق بر ضد اشغالگران روسي و ايتاليايي فتواي جهاد صادر كرد و مسلمانان را به مقابله با آنها فراخواند. آن بزرگوار در اعتراض به اشغال ايران عازم كاظمين شد و در چهارم ذيحجه 1330 ق در نجف اشرف دارفاني را وداع گفت و در مقبره شيخ جعفر شوشتري مدفون گشت.
پينوشتها:
1 محمدحسن رجبي، علماي مجاهد، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1382، صص 424-423.
2 موسي حقاني. تهران و تبريز ؛ دو كانون پرالتهاب مشروطيت. فصلنامه تخصصي تاريخ معاصر ايران. سال سوم. ش 10. تابستان 1378. ص 236.
نويسنده: ويدا معزينيا