شنبه 8 ارديبهشت 1403  
هم رزمان
ملاعبدالله مازندراني و مشروطه

شيخ عبدالله مازندراني به همراه مرحوم خليلي و مرحوم خراساني اصلي ترين رهبران مشروطه واه نجف قلمداد مي شوند. خصوصيت مرحوم ازندراني در اين است كه بيش از دو رهبر ديگر مشروطه راهبري مشروطه را به عهده داشت. جناب خليلي دو سال و چند ماه، مرحوم خراساني 5 سال و نيم و مرحوم مازندراني 6سال و نيم مشروطه را راهبري نمودند:
...........................
محمد علي نجفي كرمانشاهي
najafi1370@gmail.com

رهبري بزرگ ولي ناشناخته


كساني كه درباره مشروطه ايران اطلاع مبسوط دارند، مي دانند كه اگر تاييد علماي نجف در ميان نبود مشروطه - حتي با پايداري علماي تهران هم- شكل نمي گرفت، چنانكه پس از بمباران مجلس و در زمان استبداد صغير اگر حمايت مستدام علماي نجف از مشروطه نبود، نه مجاهدان جبهه تبريز و لارستان و اصفهان به مبارزه با محمد علي شاه ادامه مي دادند و نه بازگشت مجدد مشروطه در كوتاه مدت متصور بود.در ميان علماي نجف بيش از همه سه تن نقش اساسي داشتند كه آنها را «آيات ثلاث نجف» مي خواندند.اين سه عبارت بودند از: آيت الله شيخ محمد كاظم خراساني مشهور به آخوند خراساني، علامه ميرزا حسين خليلي تهراني و آيت الله ملا عبدالله مازندراني. در بين اين سه تن اگر چه نقش اول را آخوند خراساني داشتند، ولي بيشترين دوره رهبري مشروطه از نجف را شيخ عبدالله مازندراني حائز شدند؛ ولي متاسفانه شناخت جامعه ايران از ايشان بسيار اندك بوده و كساني را كه در مشروطه داراي نقش بسيار كمتر بوده اند، بسيار بيشتر مي شناسند. بدين روي براي آشنايي بيشتر با اين عالمي كه مي توان وي را از بزرگان ناشناخته خواند، اين مقاله تقديم مي گردد:


ولادت و تحصيلات :
ديوشَل منطقه اي است كه بين لنگرود و لاهيجان در استان گيلان قرار دارد و در حال حاضر جزو شهر لنگرود شده است. شيخ عبدالله مازندراني اصالتا اهل اين محل است ولي از آنجايي كه مدتي از عمرش را در بارفروش (بابل فعلي) گذرانيده به مازندراني مشهور شده است. پدر ايشان مرحوم شيخ محمد نصير ديوشلي گيلاني است.مرحوم مازندراني متولد 1256 ق بوده و تحصيلات خود را در ايران آغاز نمود و از اساتيد ايشان در ايران مي توان فقيه زاهد مرحوم ملا محمد اشرفي را نام برد. شيخ عبدالله براي ادامه تحصيلات خود عازم عتبات مي شود و در كربلا و نجف نزد بزرگاني چون شيخ انصاري، فاضل ايرواني ، ملاحسين اردكاني ، شيخ زين العابدين مازندراني ، شيخ مهدي آل كاشف الغطاء و برخي ديگر تلمذ نموده و از همان جواني نبوغ فوق العاده اي از خود نشان داده و در كنار تحصيل به تدريس سطوح عاليه مي پردازد. اما مشهورترين استاد ايشان همان ميرزا حبيب الله املشي قوچاني مشهور به رشتي است. مازندراني در رده اول تلاميذ ميرزا حبيب قرار مي گيرد و در زمان خود استاد داراي مجلس درس مهمي در نجف مي گردد. وقتي كه ميرزاي رشتي به رحمت خدا مي رود ملا عبدالله را وصي خود قرار مي دهد و  همو بر جنازه طاهر ميرزا حبيب نماز مي گذارد. اين وصايت و خلافت تاثير مهمي در گسترش دايره مرجعيت ملاعبدالله دارد چنانكه از نقاط مختلف بلاد اسلام مردمان از او تقليد مي نمايند بخصوص اهالي گيلان و مازندران كه غالبشان از مقلدان ملا عبدالله مي شوند.

تاليفات و شاگردان:
 چون كه شيخ عبدالله وصيّ علمي مدرس بزرگ نجف مرحوم ميرزا حبيب الله رشتي بود لاجرم تعداد زيادي از شاگردان ميرزا پس از فوت وي در درس ملا عبدالله حاضر شده و تحصيلات خود را تكميل مي نمايند. شايان ذكر است كه ملاعبدالله خود را مقيد در علوم نقلي نفرمودند و از همان زمان تحصيل ، به تعليم علوم حكمي روي نهادند به گونه اي كه ايشان را مثلا از هيئت دانهاي بزرگ آن زمان مي توان دانست. غرض اينكه ملا عبدالله مازندراني زندگاني علمي خود را در منقول و معقول صرف كرده و شاگردان زيادي را پرورش مي دهد كه مي توان به علامه شرف الدين عاملي، شيخ عبدالحسين رشتي،سيد عبدالغفار مازندراني، شيخ محمد حسن بغدادي، شيخ شعبان ديوشلي،شيخ علي زاهد قمي و ميرزا حسن تهراني اشاره كرد. اما در زمينه تاليفات علمي چند اثر بيشتر از مازندراني باقي نمانده است مانند اهبه العباد ، رساله اي در وقف، حاشيه اي بر مكاسب شيخ انصاري و چند رساله فقهي فتوايي ديگر. اما ايشان از مراجع مشهور عهد قاجاريه بوده اند و با توجه به اينكه در عهدي واقع شده اند كه حكومت سلطنتي مطلقه از بين رفت و مشروطه كه واسطه العقد بين حكومت مستبده و حكومت اسلامي است رخ داد توجه به آراء و انظار امثال ايشان از اين جنبه نسبت به فتاوا و آراي فقهاي قبل از مشروطه و آن دسته از فقهاي پس از مشروطه كه از سياست سرخورده شده اند ارزشمند تر و قابل توجه تر است. مرحوم آيت الله بهجت چاپ دوره كامل فقه آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني را مستحسن و نيكو مي دانستند. تعدادي از تقريرات دروس فقه و اصول مرحوم مازندراني كه توسط اعاظم شاگردانشان نوشته شده ، در حال حاضر در دست مي باشد.


ملاعبدالله مازندراني و سياست:
اصولا اصلاح يك امر زمان بر و تدريجي است. بخصوص اگر زمينه و زمانه شدت فساد و خرابي زيادتري داشته باشد زحمت براي اصلاح آن بيشتر خواهد بود. ايران دوره قاجار به واقع يك ويرانه به تمام معنا بود. يعني از لحاظ اقتدار سياسي و قدرت اقتصادي و استقلال فرهنگي وضع اسفناك و تاسف باري داشت. البته شاهان آن روزگار همه مانند هم نبوده اند ولي هر گونه كه بنگريم از فاسدترين آنها ناصرالدين شاه و مظفر الدين شاه مي باشند. در زمان اينان مظاهر تمدن غربي شايع شده و فرقه بابيه در حال گسترش و اقتصاد اروپايي و روسي در حال نفوذ روز افزون خود در ايران بودند.
 علما سعي مي كردند تا جايي كه ممكن است از طرق مسالمت آميز و كم تنش براي اصلاح امور دولت و ملت استفاده كنند و تا جايي كه ممكن است از هيجانات انقلابي دوري كنند. اين روش تاثير كلي در شيوه شاه و دربار نداشت تا اينكه ناصر الدين شاه كشته شد و مظفر هم همان سيره منحوس پدر را دنبال نمود. در سال هفتم حكومت او بود كه علي اصغر خان اتابك صدر اعظم  توسط علماي نجف تكفير و از صدارت خلع شد.در فاصله خلع اتابك تا ايجاد مشروطه حوادثي روي داد كه منجر به مشروطه شدن ايران گرديد.علماي نجف از جمله ملاعبدالله مازندراني اتفاقات ايران را رصد مي نمودند و نسبت به آن عكس العمل نشان مي دادند. در قضيه اخذ فرمان مشروطه هم ناظر بودند و چون براي تاييد مراجع عتبات اين قانون را به نجف آوردند علما كه از اصلاح طلب ترين افراد زمان خود بودند و اين قانون را در آن مقطع زماني براي اصلاح امور مفيد مي ديدند آن را تاييد و امضا نمودند و به اجماع مخالف و موافق اگر تاييد مراجع نجف نمي بود در آن روزگار مشروطه اي هم روي نمي داد.
امضا كنندگان اصلي مرحوم علامه ميرزا حسين خليلي، ملا محمد كاظم خراساني و ملا عبدالله مازندراني بودند كه به مراجع ثلاثه و آيات ثلاث مشهور گشتند. اينان تا وقتي كه در قيد حيات بودند از مشروطه حانبداري نمودند و هيچ گاه از آن روي نتافتند. نقش شيخ عبدالله با توجه به نقش كلي آيات ثلاث قابل بررسي است:


موضع علما در قبال مشروطه
 وقتي در سال 1324 ق مشروطه در ايران ايجاد شد روساي مذهب ساكن در عتبات يا آن را تاييد كردند يا نسبت به آن موضع غير مخالف اتخاذ نمودند. در چند مرحله اصل فرمان مشروطه و قانون اساسي را به محضر علما بردند.در تمام اين موارد علما آن را تاييد كردند و البته برخي نكات را هم متذكر شده يا مكتوب نمودند.اولين كسي كه مشروطه را تاييد نمود ميرزا حسين خليلي تهراني بود و چون آن را امضا نمود، فرمود: همين امضا و تاييد ما براي به جريان افتادن آن در ايران كافي است.اما قاصدان آن را نزد آيت الله آخوند خراساني و علامه شيخ عبدالله مازندراني هم بردند و اين دو هم تاييد نمودند.مرحوم سيد محمد كاظم يزدي هم وقتي امضا و تاييد اسنّ علما كه خليلي باشد را ديده بود بدين مضمون فرموده بودند كه تاييد خليلي تاييد ماست.


شبهه عدم اطلاع علما از اصل مشروطه
 از اكاذيبي كه به مازندراني و ساير علما نسبت داده اند عدم معرفت اينان به مشروطه و امضاي آن از روي ناآگاهي است زيرا اصولا كلمه «مشروطه» تا قبل از سال 1324 در ايران مطرح نبوده است! اما اين مطلب ناصحيح است و مازندراني و باقي علماي مشروطه خواه در تلگراف هاي خود دارند كه ما با بصيرت كامل و با مقايسه اوضاع فعلي ايران با احوال سابقِ آن اقدام به تاييد مشروطه نموديم كه اگر با امضاي مشروطه جلوي استبداد را نمي گرفتيم همين باقيمانده خاك ايران هم بر اثر عياشي هاي مستبدان بر باد مي رفت و وقتي مملكت برود دين مردم هم مي رود.اصولا عدم تفكيك بين مشروطه غربي با مشروطه شيعي باعث نسبت دادن اين مطالب به علما شده و مي شود. كافي است ما فقط يكي از تلگرافهاي علماي مشروطه خواه نجف را در اين باب ببينيم تا به خطاي خود در تخطئه آنها پي ببريم.حجت معصومي مريم بس است/عيسيِ يك روزه گه امتحان. نه مشروطه يك كلمه حادث بوده و نه علماي مشروطه خواه جاهل به نظام مشروطه بوده اند.وقتي ما مقصود علما را از اين مفهوم مي دانيم ديگر بحث از اينكه لفظ «مشروطه» آيا از كلمه كنستي تسيون اخذ شده يا از لاشارت فرانسويان يا الشرطه تازيان گرفته شده است بيهوده است و نيز نزاع بر سر اينكه مُلهم آن ميرزا نصر الله مشير الدوله يا حسينقلي خان نواب يا سيد جمال يا امير كبير يا آن زن انگليسي بر در سفارت كشورشان در تهران بوده يا غير اينها ملقي آن بوده اند بحث و نزاعي كم فايده و غير مهم مي نمايد. يكي از اسناد و مدارك محكم در اين زمينه رجوع به نوشته هاي و مكاتيب و تگراف هاي مراجع ثلاثه و رسائل و كتب نوشته شده توسط شاگردان اينان است.
 اين طايفه از علما نظام غير مسبوق به سابقه اي را بنيان نهادند كه بنده نام آن را در برخي آثار منتشره خود «مشروطيت شيعي» نهاده ام.البته اين تسميه را از مضمون نوشته هاي خود علماي مشروطه خواه اخذ نموده ام. نظام حكومتي مشروطه با دو قسم سلطنتي و جمهوري اش كه خود بخود الفاظي چون مجلس شورا ، پارلمان، وكيل، تفكيك قوا ، جمهوري و مانند اينها را در ضمن خود دارد در نوشته هاي علماي شيعه بيش از يك قرن قبل از مشروطه به كار رفته است. اصل نظام مشروطه هم، امري پوشيده بر علما نبوده اما از آنجايي كه مشروطه هر بلد مطابق مرام و مسلك مردم آنجاست – و علما اين مطلب را ده ها بار در نوشته جات خود ذكر نموده اند- مشروطه مورد نظر علما در ايران جز مشروطه شيعي نخواهد بود. البته اين به معني لباس شرعي پوشاندن به مشروطه نيست. چون شيعه هر حكومتي جز حكومت اسلامي را پس از خروج خلافت ظاهري از دست امام حسن مجتبي در سال 41 ق غاصبانه مي داند و لو يك شاه شيعه در راس امور باشد.
منظور علما اين بود كه نظام مشروطه اي در چارچوب نظام عقل گراي شيعه بپا دارند و تا حدودي هم در تحقق آن موفق بودند.(مثلا اجرايي شدن بحث طراز اول هاي مجلس در مجلس شوراي ملي دوم).البته نوه مرحوم آخوند خراساني به بنده فرمودند كه مرحوم آخوند از تسميه حكومت يا دولت به « اسلامي » ابا داشتند كه مبادا اشكالات اجرايي را مردمان از منظر دين ببيند. اما اين كلام طبق نوشته خود آخوند و ديگر علماي مشروطه خواه  نقض مي شود چون وقتي در معنا قوانين اجرايي از مجلسي بايد بيرون مي آمد كه مجتهدين شيعه قوانينش را در عدم مخالفت با شرع تصويب مي كردند در نتيجه همان معناي پسوند حكومت اسلامي و شيعي عود مي كند. بماندكه برخي تلگراف ها از خود مرحوم مازندراني و خراساني موجود است كه «مشروطه اسلامي» را با صراحت به كار برده اند.


عدم عدول علماي مشروطه خواه از مشروطه
به علماي مشروطه خواه ايران و عراق خاصه مراجع ثلاثه و بخصوص مرحوم مازندراني در مقاطع گوناگون بحث عدول و بازگشت از مشروطه را به غلط نسب داده اند.به ويژه در مورد مازندراني با توجه به انتقادهاي ايشان در يك نامه نسبتا مفصل از برخي خلاف كاري هايي كه به اسم مشروطه شده اين عدول پررنگ تر مطرح شده در حالي كه ما اگر تاريخ مشروطه را خوب از بر باشيم از اين حرف هاي بي پايه بر زبان نمي آوريم. اگر مازندراني از مشروطه دست مي شست ديگر پس از فوت آخوند خراساني كه رهبري اصلي نهضت بر دوش ايشان افتاد از مشروطه دفاع نمي نمودند.يا در همان دوره استبداد صغير كه آن همه فشار بر ايشان بود و حتي بارها خواستند ايشان را به قتل برساند راحت در كنجي مي غنودند و....


بحث قبح مشروطه
 عقل آدمي قبل از شرع ، حُسن مشروطه را نسبت به استبداد مي فهمد و نزديكي و قرابت مشروطه از اسلام نسبت به استبداد از اسلام هم خود واضح و روشن است. يعني لااقل از باب دفع افسد(استبداد) به فاسد( مشروطه) هم كه بود علما در آن مقطع بايد با برپايي نظام مشروطه مخالفت نمي نمودند. اصولا يكي از عوامل رواج شايعه و اكاذيب پيرامون مشروطه چه در آن زمان و چه پس از آن توجه و نگرش به نتايج منفي چند دهه اول پس از مشروطه بوده است. يعني به عنوان مثال با روي كار آمدن رضاخان در حوالي بيست سالگي مشروطه مي نگرند و مشروطه را امري مذموم و قبيح بر مي شمارند. در حالي كه اگر قرار باشد كه انقلاب ها را با نتايج آنها بخصوص نتايج نزديك سنجيد كه سنگ روي سنگ بند نمي شود. خود اسلام كه بزرگترين نهضت اصلاحي تمام تاريخ بشر تا ظهور حضرت حجت صلوات الله عليه است پس از نيم قرن از شهادت حضرت رسول الله اعظم منجر به سلطنت معاويه و يزيد شد.
آيا بايد با توجه به اعمال منكر معاويه و يزيد ، اسلام را بد دانست؟ از طرفي اگر قرار است به ثمرات حركت هاي اصلاحي بنگريم چرا فقط در ثمرات قريب به حدوث انقلاب و جنبش مي نگريم؟ تبيعض در اينجا ناصحيح است.چرا جمهوري اسلامي ايران را از نتايج مشروطه بر نمي شماريم؟ چيزي كه خود امام خميني ( سقي الله ثراه ) هم بدان معتقد بودند كه نهضت تنباكو و انقلاب مشروطه از عوامل موثر در انقلاب اسلامي ايجاد شده به دست ايشان مي باشد. در هر حال مشروطه في الجمله حركتي مثبت به سوي تحقق حكومت اسلامي بوده است و چشم پوشي از نتايج و محاسن دور و نزديك آن كاري نابخردانه است.


تهمت قتل شيخ فضل الله نوري به فتواي علما
 مرحوم حاجي شيخ فضل الله نوري در يك اقدام متهورانه و سريع توسط دسته اي از فاتحان تهران به دار كشيده شدند. نابكاران براي خواباندن فتنه شورش مردم به غلط نسبت قتل ايشان را به علماي نجف منسوب داشتند. يك بار فتوايي را منتشر ساختند كه هر سه مرجع آن را امضا كرده بودند در حالي كه اصولا ميرزاي تهراني - از مراجع ثلاثه - ماه ها قبل از شهادت نوري وفات نموده بودند.خود آخوند هم تلاش فراوان نمود كه فاتحان به نوري آسيب نرسانند.ناييني هم اين چنين بود. گاهي هم فتواي قتل را به تنهايي به مازندراني نسبت دادند و حال آنكه او هم از اين تهمت بري بود. عاقبت سر مير ابوطالب زنجاني را بي كلاه يافتند و به غلط فتواي قتل نوري را به گردن او انداختند و اين سيد بيچاره كه عاقبت سر از تنش جدا شد هم بي گناه بود. غرض اينكه تهمت فتواي قتل نوري به علماي نجف يا ايران امري دروغين است. البته فتوايي در بين است كه علما نوري را مفسد خوانده و خواستار تبعيدش شده اند. بر فرض اينكه اين فتوا از آن دسته تلگراف هاي جعلي نباشد مربوط به دو سال قبل و واقعه ميدان توپخانه است. به علاوه مفسد بودن دال بر وجوب قتل نيست. چه اينكه مازندراني و خراساني يك لكه ننگ مجلس به نام تقي زاده را فاسد و مفسد خوانده و از كشور بيرونش راندند لكن بارها تاكيد كردند كه منظور ما از فساد و افساد او تكفيرش نيست و اينها همه در تواريخ موجود مي باشد.


فايده اقامت علماي مشروطه خواه در كاظمين
از اشكالات ديگر كه سرمنشا ايجادش سيد احمد كسروي خبيث است اين مي باشد كه علما در نيمه اول سال 1330 قمري وقت خود را بيهوده در كاظمين تلف كردند و خود نمي دانستند چه مي خواهند! توضيح اينكه علماي عتبات دو مرتبه عازم حركت به سوي ايران براي دفع استبداد و بيگانگان بودند. مرتبه اول با رسيدن خبر فتح تهران، نيمه كاره ماند و در دفعه دوم و در آستانه حركت ،مرگ مشكوك آخوند خراساني باعث تاخير حركت شد. اما خود خراساني در لحظات آخر زندگي مبارك و نوراني خود تاكيد كردند كه شما حتما به سوي ايران حركت كنيد. علما هم به رياست آيت الله مازندراني حركت را ادامه دادند تا اينكه چند ماهي را در كاظميه ماندند.در اينجا مرتبا با ايران در ارتباط بودند تا نسبت به اوضاع پيش آمده تصميم گيري كنند.علت انتفاي حركت عدم توان دولت ايران در قبال تجاوز روس منحوس بود.لذا براي عدم جسارت بيشتر روس در همانجا مانده و به دولت فشار مي آوردند كه به روس باج ندهد.
 با توجه به اينكه مجلس منحل شده بود يعني در واقع دو ماه تمديد دوره دو ساله مجلس شوراي ملي رو به اتمام بود و مجلسيان با رشادت امثال سيد حسن مدرس ضرب الاجل(التيماتوم) روس را نپذيرفته بودند و سپس مجلس از هم پاشيده بود دولت متولي امور بود و در ميان دولتيان برخي عوامل مستبد بودند. علما هم از چند جهت با رابطين خود به صورت آشكارا و مخفي در ارتباط بودند و دولت به واسطه وجود آنها و آمادگي حركت به سوي ايران هر كاري نمي توانست انجام دهد. مثلا يك بحث دادن خراسان به روس بود كه منتفي شد.لذا اگر جز اين ثمره براي توقف چند ماهه علما در كاظميه چيز ديگري نمي بود همانا در مدح كارهاي آنها كفايت مي كرد. بگذريم.


برخي اقدامات شيخ عبدالله:

در اينجا شايسته است كه به چند جنبه از روشن فكري ها و نوآوري هاي حاجي شيخ عبدالله مازندراني اشاره كنيم.
در بحث تاسيس مدارس جديد علاوه بر شيخ هادي نجم آبادي، سيد جمال اسدآبادي، سيد محمد طباطبايي، ملاحسن رشديه، و عده اي ديگر بايد از آخوند خراساني و مازندراني و تهراني نام برد كه مدام دولت مردان و مجلسيان را به تاسيس مدارس جديد و اجراي اصول نوين تعليم و تعلم فرا خوانده و در ترويج علوم محتاج اليها و استخدام و به كارگيري معلمين صالح ترغيب و تحريض مي نمود. لزوم توجه ايشان به استفاده از صنايع داخلي فقط به دوره مشروطه منحصر نيست كه سالها قبل از مشروطه از فعاليتهاي شركت اسلاميه دفاع نمود.
مازندراني براي شكوفايي بيشتر نظام مشروطه و بازدهي بهينه اين نظام جديد از تاليفات بر مبناي آن حمايت مي كرد.هر چند سهم اصلي در اين زمينه از آن دوستش آخوند است. از كارهاي ديگر شيخ عبدالله لنگرودي، پشتيباني از ايجاد بانك ملي ، تشويق به آموزش امور نظامي و ايجاد قشون منظم و تهيه قوه دفاعيه و اجراي احكام سبق و رمايه را مي توان ذكر كرد. يا از برنامه هاي پيشنهادي وي براي قانون مطبوعات مي توان سخن گفت. در باره اتحاد اسلامي هم آخوند خراساني و ملا عبدالله مازندراني از اتحاد طلب ترين علماي تاريخ اسلام به حسابند. از جواب مثبت به سيد جمال - در تلاش براي اتحاد-  و از امضاي عهدنامه شش بندي سران جنوب  در 1328 ق تا معاهده اتحاد با علماي اهل سنت كه علاوه بر امضاي علماي شيعه به امضاي علماي بغداد هم مي رسد تا توصيه خراساني به مفتيان عثماني و نيز علماي بخارا و بلاد ماوراء النهر بر لزوم اتحاد بر ضد اجانب و كفار و امور بسيار ديگر.
وفات


عاقبت شيخ عبدالله مازندراني در  سن 74 سالگي در ذيحجه سال 1330 قمري (آبان 1291 شمسي) در نجف اشرف دار فاني را وداع گفت و دوست مجاهدش ملافتح الله نمازي شيرازي مشهور به شيخ الشريعه اصفهاني بر پيكر مبارك وي نماز گذارده و او را در حرم حضرت علي عليه السلام و در حجره شيخ جعفر شوشتري به خاك سپردند. البته استعال «مردن» براي شخصيتي كه زندگاني خود را صرف اسلام و مسلمين نمود و هيچ گاه در اين راه از تلاش باز نايستاد انواع مجازهاي قريب و بعيد را به همراه دارد چرا كه اين علما هستند كه زنده اند و ثبت است در جريده عالم دوامشان. سلام و درود و رضوان خداوند بر ارواح و اجساد پاكشان باد.

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما