يكشنبه 9 ارديبهشت 1403  
هم رزمان
شيخ عبدالله مازندراني2

آيت الله العظمي شيخ عبدالله مازندراني
يكي از مردان بزرگ روزگار واز مفاخر عالم اسلام و از مشاهير علماي بابل ، فقيه نامدار نابغه روزگار ، عارف واصل ، مجاهد خستگي ناپذير ، حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ عبد الله مازندراني فرزندمرحوم شيخ محمد نصير مي باشند .  پدر مرحومش از روحانيون آزاده گيلان بود كه به بابل مهاجرت كرده ودر آن سامان رحل اقامت افكند . بعد از مدتي اقامت دربابل ، خداوند متعال در سال 1256 قهري مصادف با 1219شمسي فرزند پسري به وي عنايت فرمود كه نامش را عبدالله نهاد .
عبد الله در دامان پر مهر والدين ، رشيد ، دلاور و شجاع تربيت گرديد و در اثر همان تربيت دوران كودكي ، بعد ها به شكلي خستگي ناپذير در مقابل مشكلات مقامت كرده وبر عليه استبدادبه مبارزه بر خواست . رفته رفته دوران كودكي را سپري كرد و به جهت عشق و علاقه و نبوغ  سرشار از اوان نوجواني راه تحصيل علوم اسلامي را در پيش گرفت .
تحصيلات مقدماتي و سطوح متوسطه و عالي را در شهر بابل ديگر شهرها در حضور اساتيد گرانقدر چون ملا محمد مقدس اشرفي (ره) و پدرزرگوارش فرا گرفت . آنگاه جهت نيل به مقامات علمي عازم عتبات عاليات گرديد و در شهر مقدس كربلا رحل اقامت افكند و در محفل ستارگان فقاهت و شخصيتهاي ارزشمند كربلا حضرات آيات عظام علامه شيخ زين العابدين مازندراني(ره)وعلامه شيخ حسن اردكاني (متوفي 1332)زانوي ادب برزمين زد و از آن چشمه هاي جوشان علم ومعرفت سيراب گرديد .
سپس راه مدينة علم علوي يعني نجف اشرف در پيش گرفت و از محضر فرزانگان نام آور حضرات آيات عظام ميرزا حبيب الله رشتي (ره) اصولي كبير و شيخ مهدي كاشف الغطا (ره) و شيخ محمد فاضل ايرواني (ره) بهره هاي وافر برد و به مقام رفيع اجتهاد نائل آمد . گر چه به گفته بعضي محققين ، وي در همان بابل به قوة اجتهاد دست يافته بود .
به تصريح بزگاني چون شيخ آقا بزرگ تهراني (ره) ، معظم له از شاگردانبر جسته و عمده محفل علمي نجف اشرف و مجلس درس مرحوم ميرزا حبيب الله رشتي (ره) گرديد ودر زمان حيات آ ن استاد كبير، شهرت فراواني پيدا كرد و در تبحّر و فضل وكمالات علمي و معنوي زبانزد فضلا و علما گشت و به تدريج شهرتش گسترش شد . آن بزرگوار در زمان حيات ميرزاي رشتي (ره) بركرسي تدريس تكيه زد وبه علت تبحّر علمي و جامعيّت شرايط تدريس و بيان رسا و بليغ ، جمع زيادي از فضلاي اهل فضل و اهل فن دور او حلقه زده و از محضر پر فيضش بهره مند گشتند .
از مسائلي كه مزيد بر علت گرديد تا شهرت او در جامعه علمي نجف بالا بگيرد ، توجه خاص و ارادت ويژه ميرزا حبيب الله (ره) به ايشان بوده است .
معظم له كه تقرير درس استاد كبيرش را نيز بعهده داشت ،آن چنان مورد توجه استاد قرار گرفت كه ايشان در بين همه  علما و مراجع عظام نجف اشرف و شاگردان بزرگوارش ، امروصيت و اقامه نماز بر پيكرشان را به اين شاگرد ممتاز واگذار فرمود . و اين مرد خود ، دليل بر مقام بلند معنوي شيخ شريف مازندراني(ره) مي باشد .
روند رو به رشد شهرت علمي آن مجتهد خبير همچنان ادامه داشت تا آنكه استاد كبير علم اصول يعني ميرزا حبيب الله رشتي(ره) در سال 1312قمري دار فاني را وداع گفته و به سوي معبود شتافتندو طبق وصيت آن بزرگوار، ايت الله مازندراني (ره) بر يكر آن مجسمة فضل و تقوا نماز گزاردند .
اين امر موجب درخشش بيشتر اين ستارة پر فروغ مازندران در نجف اشرف گرديد و شاگردان مرحوم رشتي (ره) خصوصاً علما و فضلاي مازندران و گيلان گرد او حلقه زدند و حوزه علمي و محفل در س وي بيش از پيش رونق يافت  و معظم له به مقام عظيم مرجعيت زعامت عامه رسيدند و با چاپ حواشي وي بر رساله هاي علميّه ، شيعيان فراواني از سراسر ايران و ساير مناطق جهان اسلام به جمع مقلدين وي پيوستند ،تا آنجا كه از بزرگترين مراجع تقليد و مفاخر اسلام و از مشهورترين مدرّسين و همطراز مرحوم آخوند ملا محمد كاظم خراساني (ره) صاحب كفايه و فقيه وارسته ميرزا حسين خليلي تهراني (ره) و امثال آن گرديد .
لكن خود ،بخاطر مراتب معنوي و زهد بالا و خلوص سرشار همواره از زعامت عامّه و رياست و مرجعيت دوري كرده و براي اين امور ارزشي قائل نبود و بي وقفه به امور علمي او و تدريس و پرورش عالم مي پرداختند تا آنكه عالما و مجتهدين بزرگياز محفل علمي او برخاسته و خود منشآ خدمت بزرگي به عالم اسلام شدند و به فرمودهبزرگاني چون عالمه سيد محسن امين (ره) ( به نحو احسن) جاي خالي ميرزاي رشتي (ره) رادر تدريس و اقامه جماعت پر كرد .
ـ شاگردان :
علمايي كه از محضر معظو له استفاده كردند ،بسيارند و ما دراينجا به اسامي شريف تعدادي از آنها اشاره مي كنيم .
1- حضرت آيت الله حاج شيخ علي زاهد نجفي (ره)(1283-1370) زاهد معروف نجف
2-حضرت حاج محمد حسن آل كبّه ربيعي بغدادي (ره) (1269-1336)
3-آيت الله حسن بن عبد الله نوري (ره) صاحب « شرح شرايع الاسلام » كه از تقريركنندگان درس استاد بوده است .
4- آيت الله سيد تقي رود باري (ره) متوفي 1359.ق.
5-شيخ عبد الله معزي (ره) كه تقريرات اصول استاد را نوشت .
6-آيت الله سيد مهدي ثقه الاسلام مازندراني (متوفي 1365 قمري).
7 -آيت الله سيد احمد مازندراني (متوفي 1365 قمري) .
8-آيت الله سيد عبد الغفار مازندراني (متوفي 1365 قمري) .
9-آيت الله سيد عبد الرسول صدرايي بابلي (متوفي 1363 قمري) .
10-آيت الله سيد محد باقر حجتي مازندراني (متوفي 1311 قمري).
11-آيت الله شيخ محسن شريف طبرستاني (متوفي 1360 قمري) .
12-آيت الله شيخ شعبان رشتي نجفي (متوفي 1309 قمري).
13-آيت الله شيخ علي بن ملا عباس امير كلايي(متوفي 1352 قمري 
14 - آ يت الله حاج ميرزا محمد كرباسي 
بنابر اين آنچه علامه سيد محسن امين (ره) كه در 1328 قمري خدمتش رسيده و به اخذ اجازه از معظم له مفتخر گرديد ، آورده است ، آن بزرگوار مدتي بر مصدر قضاوت نشست آنگاه آن را رها كرد .
تراجم نگاران بزرگ همگي به مقم و منزلت علمي ومعنوي وي اشاره كرده و نسبت به ايشان تجليل و تكريم نموده اند و ما به عنوان نمونه عباراتي از آن بزرگواران را در توصيف ايشان، در اينجا نقل مي كنيم .
در كتاي «معارف الرجال » در توصبف وي مي فرمايد :
« شيخ عبد الله مازندراني علامه اي محقق، فقيهي ارزشمند و اصو ليي ماهر و زبر دست بود و يكي از چهره هاي ارزشمند در علم اصول و فقه و هئت بود ..»
و در كتاب شريف «نقباء البشر» از او چنين ياد مي كنند : « شيخ عبدالله مازندراني فرزند شيخ محمد نصير گيلاني از اعاظم علما و اكابر و مدرسين در نجف بود »
ودر كتاب شريف « مكارم الآثار »گويد :
« ..از معاريف علماي عصر و فقهاي زمان خويش بود از اجل مراجع تقليد و اشهر مدرسين به شمار آمد و در اهميت و رياست مانند آخوند خراساني و حاج و حاج ميرزا حسين خليلي گرديد لكن خود همواره از زعامت عامه و رياست و مرجعيت سر باز ميزد و اينها را به چيزي نگرفته و آز آن دوري مي فرمود  »
ـ شيخ مازندراني از پرچمداران مشروطيت
از وقايع مهم تاريخي در قرن گذشته ، انقلاب مشروطيت در ايران است . عظمت و بزرگي مردان عصر مشروطه با معيار تلاشهاي صادقانه وسهمي كه در روشنگري مردم و شكل گيري آن انقلاب بزرگ و يا درك كاستي ها و انحرافات احتمالي ان داشته اند ، سنجيده مي شود .
بدون هيچگونه ترديدي بايد گفت در ميان انبوه تلاشها و مجاهدات گسترده اقشار گوناگون  ملت مسلمان ايران، علماي مقيم عتبات عاليات و علماي مقيم وطن در روشنگري و بسيج همگاني مردم بر ضد استبداد سلطنتي و مشروعيت بخشيدن به مبارزات آزاديخواهانه و عدالتخواهانه مردم در مشروطيت ، نقش اساسي ، ممتاز و چشمگيري داشتند . آنها با نفوذ روحاني خود در جامعه و سابقه اي كه به دليل همين نفوذ معنوي ازآن برخوردار بودند ، توانستند جنبشي را عليه حكومت ظالمانه قاجار به وجود آورند كه در تاريخ به بزرگي از آن ياد شود . در اين ميان نيز سه تن از مراجع تقليد و سران روحاني نجف ، اولين نقش را دارا بوده وبا فتواهاي استوار و اعلاميه هاي آتشين خود ، كاخ استبداد قاجار را لرزاندند.
اينان عبارتند از :
حضرات آيات عظام آخوند ملا محمد كاظم خراساني (ره) حاج ميرزا حسين خليلي تهراني (ره ) و حاج شيخ عبدالله  مازندراني (ره) كه از مجموع آنان تحت عنوان « مثلث رهبري نجف » يا « اركان ثلاثه مشروطيت » ياد مي شود .
استاد شهيد مرتضي مطهري (ره ) در اين رابطه مي فرمايد :
«نهضت مشروطيت ايران را در درجه اول مرحوم آخوند ملا كاظم خراساني (ره) ومرحوم آقا شيخ عبدالله مازندراني (ره)  از مراجع نجف و دو شخصيت بزرگ از علماي تهران  مرحوم سيد عبدالله بهبهاني و مرحوم سيد محمد طباطبايي رهبري كردند ..»
همچنين پر فسور پيتر آوري » مورخ وايران شناس انگليسي راجع به نقش مشترك مثلث رهبري نجف مي نويسد
: « در سراسر آزمون بزرگ مشروطه ، تبريز از حمايت سه روحاني معروف نجف يعني آخوند ملامحمد كاظم خراساني (ره ) حاج ميرزا حسين بن حاج ميرزا خليل تهراني (ره) و شيخ عبدالله مازندراني (ره) برخوردار بود . اتحاد اين سه روحاني با مشروطه ، به هدف مبارزات تبريزيان تفضلي يخشيد و در پيروزي آنان بر سست دلان و دلگرمي دادن به مجاهدين مشروطه مؤثر افتاد ...» .
وبالاخره يكي از نويسندگان ديگر مي نويسد : « اين علماي ايراني مقيم عراق بودند كه بخاطر دوري از دسترس جلادان محمد علي شاه توانستند نهضت مشروطيت و آزاديخواهيرا از آنجا با فعاليتي خستگي ناپذير ادامه دهند . علما برضد محمد علي و متحدين بيگانه او برخاستند ف زيرا آنان را دشمن اسلام و كشندة ايرانيان مسلمان بشمار مي آورند » .
نتيجتاً ، شيخ عبدالله مازندراني يكي از ان چهره هاي نامدار مرجعيت بود كه انقلاب مشروطيت را از راه دور با صدور اعلاميه و فتواهاي خود رهبري مي كردند و همواره بر رفع ودفع ظلم وستم و رهايي كشور از سيطرة بيگانگان تأكيد مي كردند . مرحوم آخوند خراساني ، در آغاز سلطنت محمد علي شاه قاجار از در نصيحت وارد شد و توسط نمايندة مخصوص خود بنام سيد محسن اندرز نامة دهگانه مشهور را براي وي ارسال داشت و شاه جوان ا پندهاي نيكو داد .
علاوه بر اين اندرز نامه كه در آن شاه قاجار را به تلاش در راه بلا بردن عظمت مملكت و تربيت صحيح ملت و استفاده از صنايع و فرآورده هاي داخلي و حفظ حرمت علما و فقها و كوتاه كردن دست بيگانگان از مملكت و جلوگيري از دخالت آنان و رعايت مصالح دين و عدالت و دوري از خوشگذراني و لهو و لعب و مسائلي از اين قبيل سفارش فرمود، پيوسته از طريق مخابرة تلگرافها و ارسال پيامهايي ، شاه قاجار را به رعايت حقوق مردم ايران سفارش مي نمود ، ولي اين خير خواهي ها سودي نبخشيد و شاه به بهانة حفظ دين ، دست به كشتار مردم زد . 
اركان ثلاثة مشروطيت از اعمال زشت و نابخردانة شاه ، دلسرد و نوميد شدند و دفع وخلع او را از سلطنت لازم ديدند و با صدورفتوايي استبداد شكن و روشنگر در 1327. ق . مردم مسلمان را در برابر رژيم جائر و استبدادي ، دعوت به جهاد دفاعي كرده و پرداخت ماليات به عوامل او را تحريم نموده و آخرين ضربة كاري را بر پيكر فرسودة رژيم استبدادي وارد آوردند . متن فتوا به اين شرح است :
بسم الله الرحمن الرحيم
بعموم ملت ايران حكم خدا را اعلام مي داريم :
اليوم همت در رفع اين سفاك جبّار و دفاع از نفوس و اعراض و اموال مسلمين از اهمّ واجبات  و دادن ماليات به گماشتگان او از اعظم محرمات و بذل جهد در استحكام و استقرار مشروطيت بمنزله جهاد در راه امام زمان ارواحنا فداه و سر مويي مخالفت و مسامحه به منزلة خذلان و محاربه با آن حضرت صلوات الله عليه است .
اعاذنا الله و المسلمين من ذلك .
محمد كاظم خراساني – حاج ميرزا حسين ميرزا خليل – شيخ  عبد الله مازندراني از ميان مثلث رهبري نجف اشرف پيش از همه ، مرحوم ميرزا حسين خليلي تهراني (ره) بطور ناگهاني از دنيا رفت و مرحوم خراساني (ره) و مرحوم مازندراني (ره) در كنار هم به انجام تكاليف ديني خود ادامه دادند و با صدور اطلاعيه هاي مختلف نهضت را رهبري كردند .
آن دو بزرگوار ،طي اعلاميه هاي جالب و شور انگيز خود ، از نيروهاي مسلح دولت مي خواستند ، از حمايت رژيم استبدادي دست بردارند و به سوي ملت انقلابي شليك نكنند كه يكي از آن اعلاميه ها كه در ربيع الثاني 1327. ق . صادر شد ، به شرح زير است :
« عموم برادران لشكري و صاحب منصبان ،‌قزاقان و افواج سواره و پياده و امراء توپخانه و ساير اعوان ظلم و استبداد را اعلام مي داريم اگر چه بعد از آن احكامي كه سابقاً به همه نوشته و اعلام نموديم كه اطاعت از حكم به قتل وشليك بر ملت و مشروطه خواهان به منزلة اطاعت از يزيد بن معاويه وبا مسلماني منافي است و معهذا تأثير نكرد و با سرداران روس و اشباههم ، همراهي و چقدر دماء‌طيبة مسلمانان را ريخته ،‌اموالشان را نهب و خواهران و برادران و اولاد خودتان را في الحقيقه بيوه ويتيم و بي صاحب كرديد و اين بد نامي و لعن ابدي را بر خود روا داشتيد و ديگر جاي سخني باقي نمانده ليكن همين قدر به شماها مي گوييم ... تا زود است البته از گذشته خود توبه كنيد و در آينده از اين شنايع احتراز و با ملت و برادران ايماني خود متفق و همدست شويد تا گذشته آمرزيده و بد نامي ها به نيكنامي ها مبدّل شود  ». انشاء الله
  من الا حقر الجاني محمد كاظم الخراساني
   من الاحقر عبدالله مازندراني
نمونه ديگر ازاقدامات مشترك اين دو بزرگوار ، جبهه گيري در برابر خطر روشنفكران غرب پرست بوده است .
موضوع روشنفكري به اصطلاح صاحب رأي و نظر بودن در برابر احكام قطعي خدا و اوامر مذهب است  كه نمونة آن سيد حسن تقي زاده بود كه معتقد بود ايراني بايد از نظر روحي و جسمي ، آداب و اخلاق پوشش و كوشش و.....اروپايي و فرنگي باشد و مفهوم روشن اين سخن مبارزه با تمام اخلاق و آداب و رسوم و فرائض اسلامي بود كه با روش فرنگي مغايرت داشت و او از كساني بود كه وارد مجلس شوراي ملي آنروزگرديد و حزبي بنام «حزب دمكرات » تشكيل داد .
پيرو اين جريانات و پس از ترور مرحوم آيت الله سيد عبدالله بهبهاني (ره) ، آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني طي تلگرافي خواستار اخراج فوري وي از مجلس شدند و دستور تبعيد او را از ايران صادر فرمودند .
پس از انتشار اين تلگراف ، مجلس هم وي را اخراج كرد و وي نيز به تبريز و سپس استانبول و متعاقباً به اروپا رفت .
 به هر صورت ، اين حركتهاي مهم و نظائر آن ادامه يافت تا آنكه مرحوم آخوند خراساني نيز به طرز مرموزي (وظاهراًمسموم ) در سال 1329. ق. از دنيا رفتند .
بنابراين حاج شيخ عبدالله مازندراني ، آخرين فرد از چهره هاي مثلث رهبري مشروطيت در نجف اشرف بوده است كه وي نيز پس از  سال دار فاني را وداع گفت .
بدين وسيله مي بينيم مثلث نجف اشرف ، فقط توانست در مراحل مختلف مبارزه ، انقلاب مشروطيت را از دور رهبري فكري نموده و با فتواهاي مكرر ف ضمن بسيج همگاني توده هاي مسلمان عليه استبداد قاجاري به امر مبارزه و مشروطه خواهي مشروعيت بدهد ...
از اين روي است كه مي توان گفت : مثلث رهبري ، در مقطعي كه پيشبرد انقلاب نياز به بسيج همگاني داشت ، نقش رهبري خود را بگونه اي بسيار مدبرانه و خوب ايفا نمودند .
چنانچه مرحوم شهيد حاج شيخ فضل الله نوري (ره) پس از عرضة نامة آن دو بزرگوار كه خطاب به مجلس شوراي ملي بوده است از عاقبت انديشي آخوند خراساني (ره) و شيخ عبد الله مازندراني ياد كرده و مي فرمايد :
« لازم است عموم مسلمانان عين عبارت تلگراف آن بزرگواران را قرائت كنند و مقام غمخواري و پاسداري ايشان از شرع نبوي و حفظ اسلاميت مجلس شورا كه منشأ مهاجرت داعي و اين هئت مقدسه است ، مستحضر شوند .»
البته جاي شك نيست كه رهبران مشروطه هدفي جز اقامة حق و احكام نوراني اسلام نداشتند ، چنانچه مرحوم مازندراني(ره) در نامه اي به حاجي محمد علي بادامچي ، در جواب استفتا راجع به تقي زاده چنين مرقوم فرمودند :
« در قلع شجره خبيثه استبداد و استوار داشتن اساس قويم مشروطيت يكدسته مواد فاسق مملكت هم به اغراض ديگر داخل و با ما مساعد بودند . ماها به غرض حفظ بيضة اسلام و صيانت مذهب ،سدّ ابواب تعدي و فعال مايشاء و حاكم مايريد بودن ظالمين در نفوس و اعراض و اموال مسلمين و اجراء احكام مذهبيه و حفظ نواميس دينيّه و آنها به اغراض  فاسدة ديگر ... »
پس به حق بايد گفت : شيخ مازندراني يكي از مردان بزرگ اسلام و ايران زمين است كه در رهبري يكي از حركتهاي باميمنت و يكي از انقلابهاي بزرگ ايران زمين شركت فعال داشته و پيشاپيش همه مبارزان ضد استبدا د و دوشادوش ديگر رهبران تلاشگر آن نهضت ، بي وقفه به پيش تاخته است تا اينكه در مقطع كوتاهي از زمان ، شيشه جان ديو استبداد بر سنگ كوبيده شد .
يكي از نويسندگان معاصر در ضمن مقاله اي ، از تلاشهاي بعضي مورخين درباري براي براي لكه دار كردن چهرة اين پيشوايان بزرگ چون مورخ درباري آقاي ابراهيم صفايي ياد مي كند و ذكر قصه اي بدون مأخذ و مدرك معتبر از سوي وي دركتاب « رهبران مشروطه» را افترايي به مقام مرجعيت و مرحوم سيد محمد كاظم  يزدي صاحب عروه (ره) و از نمونه هاي تلاش مذبوحانه و استعماري معرفي مي كند كه در پي خدشه دار كردن چهرة اركان مشروطيت در قالب مطالب كذب مي باشد .
قصه مزبور كه در جلد اول كتاب «رهبران مشروطه» آمده است از اين قرار است كه: « در هنگام اختلاف مجلس و دربار وقتي مرحومان آخوند ملامحمد كاظم خراساني و ملاعبدالله مازندراني و حاج ميرزا حسين خليلي تهراني ، تلگراف خود را براي حمايت مجلس و تضعيف شيخ نوري تهيه كردند تلگراف را نزد سيد كاظم يزدي بردند كه او هم امضا كند ، او از امضا خودداري كرده و گفته بود : آخوند خراساني عالم است ولي دين ندارد ، حاج ميرزا حسين دين دارد ولي علم ندارد ، مازندراني نه دين دارد نه علم و من از چنين كساني پيروي نمي كنم » .
براستي آيا با وجود آن همه تجليل علماي بزرگ از اين مشايخ سه گانه و بالاخصّ شيخ مازندراني قبول اين داستان عاقلانه مي باشد ؟ و آيا با وجود همة آنها، كذب و افتاء بودن اين قصه روشن نمي باشد ؟!!
نتيجتاً بايد گفت : شيخ عبدالله مازندراني (ره) به عنوان يك فقيه برجسته و وارسته در پيشبرد و پيروزي انقلاب مشروطه صادقانه و فعالانه شركت نموده و با همياري ديگر بزرگان ديني و مردم مسلمان ، ديو استبداد را از تخت فرعوني خود پايين كشيدند .
ليكن مع الاسف بعد از پيروزي انقلاب مشروطيت ، دستهاي مرموزي او وامثال او را از امور مربوط به انقلاب و رژيم آن كوتاه ساخته وعملاً اورا منزوي نمودند كه همين امر تأثير منفي زيادي در روح آن بزگمرد تاريخ باقي گذاشته وآن فقيه پير را در سن كهولت با اندوه و غم هم آغوش گردانيد .
چنانكه شيخ محمد حرزالدين از معاصرين معظم له دركتاب شريف «معارف الرجال » مي نويسد :
« شيخ عبدالله مازندراني يكي از مشايخ ثلاثه نجف از علماي اماميه بودند كه به منظور ايجاد قانون اساسي و استقرار رژيم در ايران اقدام كرده  و در اين راه بسيار كو شيده اند ... بعد از استقرار رژيم جديد (مشروطه) در ايران ، با توجه به اخباري كه از كارها و تصرفات نادرست حكومتگران در امور كشور مي رسيد ، اين شيخ بزرگوار دچار غم واندوه فراوان گرديد . و اين مطلبي است كه شخص موثقي از اطرافيان او براي من نقل كرد، چرا كه انگيزة اصلي علماي اسلام از شركت در اين انقلاب ، از بين بردن ريشه فساد و كوتاه كردن دست ظالمان و خدانشناسان و ياري رساندن به مؤمنين و حلّ مشكلات آنان يود واين آرماني بود كه به وقوع نپيوست » .
آري ، اين كوه غم بر آن عالم فرهيخته همچنان سنگيني مي كرد تا آنكه معظم له بيش از يكسال پس از فوت مرحوم آخوند خراساني (ره) زنده بماند و سرانجام پس از عمري سرشار از تقوي و زهد و خدمت به عالم اسلام ، در سن مبارك  75 سالگي ودر روز يكشنبه چهارم ذي الحجه سال1330.ق . برابر با 22آبان 1291 . ش . دار فاني را وداع گفته وبه ديار ابدي شتافت .
جنازة مطهرش باشكوه خاصّي در روز دوشنبه پنجم ذي الحجه تشييع و پس از نماز بر پيكير پاكش توسط عالم بزرگ شيخ الشريعه اصفهاني (ره)، در راهرو ايوان غربي صحن مطهّر اميرالمؤمنين در مقبرة‌شيخ جعفر شوشتري اعلي الله مقامه الشريف بخاك سپرده شد .
حضرت آيت الله محفوظي از علماي معاصر قم براي نگارنده نقل فرمودند : پس از فوت مرحوم شيخ عبدالله (ره) ، اطاق مخصوصش را در اختيار حضرت آيت الله شيخ شعبان ديو شلي گيلاني (ره) گذاشتند و آن بزرگوار هرگز بدون وضو وارد آن اطاق نمي شد . .
اتفاقً روزي خانمي بدون اجازه و بي وضو وارد اطاق شد و معظم له بشدت عصباني شده و به او عتاب فرمودند ، پس از فوت مرحوم ديوشلي گيلاني(ره) ، اطاق در اختيار حضرت آيت الله شيخ مرتضي لاهيجي قرار گرفت . ايشان اطاق را قفل زده وفرمودند :
احتياطي كه مرحوم شيخ شعبان مي كرد و بدون وضو وارد نمي شد ،‌ما نمي توانيم و قداست اين مكان شكسته مي شود ، همان بهتر كه بسته باشد .
تأليفات :
حضرت آيت الله العظمي مازندراني (ره) ضمن مشاركت جدّي در امور اجتماعي و سياسي جهان و ضمن تكيه بر كرسي تدريس و تربيت شاگردان و علماو مجتهدين فراوان ، آثاري نيز از خود به ياد گار نهادند كه عبارتند از :
1 – حواشي متعدد بر رساله هاي عمليه چون جامع عباسي ، نخبة كرباسي و نجاه العباد
2 – رسالة عمليه بنام «اهبه العباد»
3 – حاشيه بر مكاسب شيخ انصاري (ره)
4 – كتابي در اصول كه توسط حضرت آيت الله شيخ عبدالحسين فقيهي گيلاني (ره) نسخة خطي آن به كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي (ره) اهدا شد .
5 – رساله اي در وقف
6 –رساله اي عمليه درطهارت و نماز كه با حواشي مرحوم آقا ضياءالدين عراقي (ره) چاپ شد .
و چندين رسالة ديگر در رشته فقه و اصول و...كه از اسامي آنها اطلاعي بيش از اين بدست نيامد .

منبع: تبيان مازندران

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما