شعر در تعريف گذشتگان به «كلام موزون مقفّي» اطلاق مي شد و اين تعريفاگر چه از لحاظ لزومِ داشتن تقفيه و توزين، مورد رد برخي از متاخرين قرار گرفته است، ولي كماكان مشهورترين تعريف از شعر است. ادبيات، اعم از شعر است و از جهت اينكهبرجسته ترين مصداق از مصاديق ادبيات، شعر است گاهي شعر را مترادف ادبيات دانسته اند؛در حالي كه بين اين دو فرق است. اسلام رابطه اش با قالب هاي مختلف ادبي، بخصوص شعر،نه رابطه رد كامل و نه قبول تمام و كمال است. در اسلام اگر چه آيات و رواياتي درمذمت شعر وارد شده است، ولي احاديثي هم در تاييد شعر وجود دارد و ملاك ارزش دهي بهشعر را استفاده از آن در مسير هدف و غايت اسلامي و انساني مي داند و به مراتب با نظريهغير معقولانه «هنر براي هنر» و در عرصه اي كوچكتر با ايده « شعر براي شعر» مخالفاست.
در تاريخ اسلام نيز استفاده از شعر و ادبيات در حوادث مختلف اجتماعي، به صورتفراوان وجود دارد. اين مهم در تاريخ ايران نيز به مراتب وجود دارد. يكي از اصلي ترين تجلي گاه هاي استفاده از شعر برايرسيدن به يك هدف مثبت اجتماعي- كه نفي استبداد مطلق باشد - انقلاب مشروطيت است. در اين انقلاب، با انواع و اقسام مصاديق ادبي، بخصوص داستان و شعر،يك نهضت عظيم ضد ديكتاتوري ايجاد شد. بالطبع مضامين ادبياتي اين روزگار مربوط بهاهداف و فروعات اين انقلاب چه در جهت سلبي و چه در جهت ايجابي خواهد بود و چونرهبران هر نهضت معمولا مورد تقديس ادبا و شعراي مدافع آن نهضت واقع مي شوند، به طور حتم، رهبران مشروطه به طور عام و آخوندخراساني به طور خاص، از اين قاعده مستثني نبوده و در ميان متون ادبي اديبان صفحاتي را به خود اختصاص داده است.
از اينرو، تحقيق حاضر، در صدد جست وجوي نام و ياد ايشان در آثار ادبي منثور و منظوم عصر مشروطه است.
آخوند خراساني، محبوب بسياري از ادبا و شعراي عرب و عجم بوده است؛ اما به علت حضور ايشان در عراق، غالب اين مدايح و مراثي، به زباني عربي است و اگر كسي قصايد و اشعاري را كه در مدح ايشان به زبان عربي گفتهاند، گردآوري كند، دفتري پر برگ و بار فراهم آورده است.
شعراي سياسي در ايران، عمدتا در تهران بودند و به علت بُعد مكاني كمتر به آخوند خراساني پرداختهاند. در عين حال ما در دهها اثر ادبي، اعم از زندگينامههاي ادبي، رمانها و داستانهاي زمان مشروطه، و دفاتر و دواوين شعري آن روزگار به جستجوي فراوان پرداخته و موارد بسياري را يافتهايم كه در اين مقال به آنها پرداخته ايم. گفتني است كه مطابق برخي شواهدي كه در متن به آنها اشاره خواهد شد، در بسياري از آثار به نام آخوند خراساني تصريح نشده است؛ بلكه از ايشان با عنوانهاي كلي، مانند «رهبر مشروطه» يا «حجت نجف» نيز ياد شده است. همچنين بايد دانست كه هرگاه سخن از مراجع مشروطهخواه و ضد استبداد است، مصداق بارز آن، آخوند خراساني است.
واژگان كليدي: آخوند خراساني، متون ادبي، مشروطيت، نجف، رهبر مشروطه.
[1] . كارشناسي ادبيات فارسي.