پذيرش تغيير در انديشه امري جهان شمول است، و تحوّل در عرصههاي گوناگون، دگرگونيِ انديشه را در پي ميآورد، و «جان چو ديگر شد جهان ديگر شود». پرسش اصلي در نوشتار حاضر آن است كه تحوّل در عرصههاي مختلف، چه تاثيري در رويكردهاي «آخوند خراساني» داشت؟ براي يافتن پاسخ، ابتدا تحوّلات در عرصههاي مختلف را مرور كرده و آثار و نتايج اين تحوّلات را در رويكردهاي «آخوند» هرچند بگونهاي گذرا به بررسي گرفتهايم. بر اين اساس، هرچند ويراني و «تعطيل عقل» پس از حمله مغول بسيار خسارت بار بود، امّا با برآمدن صفويان و ظهور فيلسوفان بزرگي چون «صدرالمتالهين» و حضور فقيهاني چون «محقق كركي» و «وحيد بهبهاني» و همچنين پيروزي «انديشه اصولي بر اخباري»، تثبيت «اجتهاد» و رويش نهاد «نيابت امام (ع)»، تاسيس مرجعيت كل و سازمان يابي روحانيت شيعه، وحدت «امامت» و رهبري با نهاد عظيم «مرجعيّت»، تقليد از «مجتهد زنده» و... نقطه عطف بسيار بزرگي در تاريخ ايران و تشيّع چهره نمود. از سوي ديگر، هماهنگي و تلفيق عناصري همچون «عقل و عرفان»، و «فقه و فلسفه و ايمان»، ظهور «فقهاي عارف»، شكلگيري «مكتب سامرا» و حضور مجتهدان نامدار در عرصههاي اجتماعي، سياسي و مردمي نه فقط «تشيع» همچنان مظهر فرهنگ ايراني و روح ملّي باقيماند، بلكه روحانيت راستين شيعه را نيز به كانون اصلي مبارزات و مرتبه «ملاذالانام»ي و رهبري مذهبي ـ سياسي فراكشيد، كه در مرحله سوم روند مبارزه، روحانيت و ملّت در يك سو، و دولت و دربار و شاه، در سوي ديگر مبارزات قرار گرفتند. اين تحوّلات در عرصه داخلي و نيز عرصههاي بينالمللي، تاثير تمام بر رويكردهاي «آخوند» و ياران او داشت. روشن است كه سكوت يا «غيبت» از عرصه، قطعاً تبعات جبران ناپذير تاريخي را رقم ميزد. در حالي كه «حضور» آنها چنان نقش ماندگاري ايفا كرد كه نه فقط در اصلاح دروس، و حوزههاي علميّه تاثير نمايان داشت، بلكه علماء پيشرو با «جهاد» و «اجتهاد» و فتواهاي دورانساز خود، استعمار و استبداد را در نهايت به زانو درآوردند، و در حيات و حضور «مجدد» تشيّع و روحانيت شيعه و «اسلام ناب»، بنائي را پيافكندند كه با ظهور انقلاب اسلامي، هرچه رفيعتر و استوارتر گرديد و خطر عزلت و انزواي «تشيع» و روحانيت اصيل را از ميان برداشت.
واژگان كليدي:انديشه اصولي، اجتهاد، عقل، امامت، مرجعيّت، تحوّل، نيابت.
[1] . عضو هيئت علمي دانشكده حقوق دانشگاه تهران