سه‌شنبه 11 ارديبهشت 1403  
گفتگو با علما و دیگر شخصیتها
حجت الاسلام والمسلمين مبلغي
مصاحبه با حضرت حجه الاسلام و المسلمين مبلغي رييس سابق پژوهشگاه، درباره كنگره مرحوم آخوند خراساني و اهداف اين كنگره:
كنگره: با تشكر از عنايت شما، لطفا در مورد كنگره مرحوم آخوند، اهداف و برنامه ها توضيحاتي ذكر بفرماييد.
آقاي مبلغي: بسم الله الرحمن الرحيم.بخش پژوهشگاه دفتر تبليغات اسلامي و عمدتا مركز احياي پژوهشگاه سلسله برنامه هايي را براي احياي شخصيت هاي اسلامي و غالبا شيعي در دست  دارد و تا به حال نام،ياد و افكار شخصيت هاي مهمي چون شهيدين، علامه شرف الدين و علامه بلاغي را احيا نموده است.يكي از شخصيت هاي مهم شيعه كه حق بزرگي بر گردن حوزه ها و بلكه جامعه شيعه دارد، مرحوم آخوند خراساني صاحبِ «كفايه الاصول» مي باشد. معروفيت و برجستگي ايشان به حدي مي باشد كه سايه افكار و انديشه ايشان تمام حوزه هاي شيعه - در نجف ، قم و...- را در برگرفته است، لذا جايگاه و شهرت زياد ايشان، امري واضح و مسلّم است، به طوري كه اگر بخواهيم دو شخصيت مهم از بين علماي معاصر و برجسته شيعه را در حوزه ها ياد كنيم بايد از مرحوم شيخ انصاري و آخوند صاحبِ «كفايه» ياد كنيم و نام بريم، بنابراين صاحب كفايه از لحاظ شهرت يك شخصيت تام و تمامي است و مقصود از برگزاري كنگره ها اين است كه ما به يك شخصيت بزرگ كه شهرت ندارد يا شهرتش مشخص نيست شهرت بدهيم يا شهرت او را تكميل كنيم.اما صاحبِ «كفايه» مشكلي از لحاظ شهرت و مطرح بودن ندارند؛ از اين جهت با خيلي از شخصيت هايي كه ما در پي معرفي آنها هستيم فرق دارند.پس كنگره مزبور براي احياي نام نيست چون نام احيا است.اما بايد ديد هدف كنگره چيست و در پي احيا چه چيزي است؟شخصيت مرحوم آخوند صاحبِ «كفايه» به همان اندازه كه شهرت عظيم دارد، استحقاق تحليل، بررسي و واكاوي را نيز دارد.اين شخصيت اگر به درستي تحليل شود براي حوزه هاي علميه يك الگوست.جنبه هاي مختلفي در شخصيت ايشان وجود دارد كه دستمايه هاي اين تحليل مي تواند قرار گيرد.
نخستين دستمايه جدي و محوري ايشان اين است كه در تاريخ اصول شيعه به عنوان نقطه عطف و يكي از پيچ هاي تحولي اصول شيعه تلقي مي شوند، يعني از هر منظر به اصول صاحب كفايه نظر كنيد اصول ايشان نقطه عطفي  است كه علم اصول را از مرحله اي به مرحله ديگر سوق داده است. اگر دغدغه تحليل تاريخي داريم و در پي اين هستيم كه نامكشوف هاي تاريخ را از طريق تحليل تاريخ مكشوف كنيم و در سايه آن ، واقعيت و روند تكامل اصول يا زواياي مختلفي در وراي بسياري از مسائل اصول را كشف و منكشف كنيم، گزير و چاره اي از روي آوردن به اين شخصيت تحول بخش و شناخت ايشان نداريم، به طوري كه حذف آخوند خراساني از سير مطالعاتي اصول به محروميت تحليلگر تاريخ اصول در دستيابي به بسياري از وقايع و حقايقي كه در اين تاريخ محقق شده بر مي گردد، بخصوص اينكه پاره اي از اين حقايق نقش كليدي و محوري در شناخت ساير زواياي اصولي دارند، لذا از اين جهت به شناخت صاحب كفايه نيازمنديم. حال آيا نقطه عطف و عامل تحول بودن ايشان از چه ويژگي هايي نشات گرفته است، مربوط به تحليلگر تاريخ علم اصول است،ولي به اجمال به برخي موارد مي توان اشاره داشت:
اول اينكه مرحوم آخوند علم اصول را كلاسيك كرده و بدان ادبيات بخشيده است. درست است كه قبل از ايشان هم فكر اصولي از يك انديشه والا و غنا برخوردار بوده و از حيث افكار و استدلال و انديشه مداري موج مي زده است، ولي تبديل اصول به يك مجموعه شسته و رفته منظم مدرسه اي، با ادبيات روشن و جذاب،كاري است كه مرحوم آخوند صاحب كفايه انجام داده است.
باز از ويژگي هاي نقش ايشان در اصول، وارد كردن بخش نقادي علم اصول به مرحله اي مترقي تر و تكامل يافته تر است. البته علماي اصولي هميشه در درون اصول با يك نگاه نقادي و استدلالي در استدلال ها و نگاه هايشان مي زيسته اند، و اين مسئله چيزي نيست كه نو باشد، اما برجسته كردن اين نقد؛ و جرئت بخشيدن به عموم حوزه براي نقادي يك امري است كه در «كفايه الاصول» و باقي آثار ايشان انجام گرفته و از آن وقت است كه ما مشاهده مي كنيم حركت هاي اصولي وارد مرحله جديدي مي شود.مرحوم نائيني، مرحوم آقا ضياء و برخي ديگر از شاگردان محقق خراساني از شخصيت هايي اند كه ساليان دراز و به صورت اشباع شده در درس مرحوم آخوند شركت كرده اند و اينها از همان مدرسه آخوند و از آنجا برخاسته اند، يعني حركتي را كه آخوند خراساني شروع مي كند تبديل به مدرسه هاي اصولي نائيني، عراقي، كمپاني و...مي شود، و اين شخصيت هاي صاحب مكتب و مدرسه، و تحول ساز صرفاً مرهون استعداد و نبوغ زياد خود نبوده اند بلكه از مكتب آخوند خراساني فارغ التحصيل شده و نقادي و جسارت در مقابل مشهورات و جرأت لازم براي نقادي را از مدرسه آخوند و از خود آخوند فرا گرفته اند.
اين اعاظم زاويه ها، ايستگاه ها و سكوهاي پرش نقادي را از صاحب كفايه آموخته اند و اگر آخوند در اين مرحله اصولي نمي بود، شايد علم اصول مسير ديگري را در پيش مي گرفت. البته با توجه به وجود مدرسه اصولي شيخ انصاري نمي شودگفت علم اصول سير قهقرايي به خود مي گرفت ،اين علم مسير عميق تر شده را طي مي كرد، ولي نه در يك بستر شفاف، روشن و چارچوب مند، لذا اين خصلت مدرسه و مكتب سازي آخوند خراساني و اصول او مسئله اي درخور توجه است.
از خصايص و ويژگي هاي ديگر مرحوم آخوند انديشه فلسفه محور او در علم اصول است. البته خود اين مسئله مايه بحث و مورد اختلاف است كه آيا صحيح است يا نه؟ ولي آخوند از آنجايي كه يك عالم فلسفه آموخته بود، كوشش شايان توجه و درخوري انجام داد كه راه فلسفه را در علم اصول باز كند. البته فلسفه قبلا در اصول وارد شده بود و هيچ گاه از اين علم بيگانه نبوده است، اما مرحوم آخوند حضور و جايگاه فلسفه در اصول را وارد مرحله جديدي مي كند، به طوري كه هر كسي كه كفايه ايشان را باز كند در صفحه به صفحه اين كتاب ارجمند ردپايي از قواعد فلسفي يا ادبيات فلسفي يا از نوع استدلال ورزي هاي فلسفه مدارانه خواهد ديد و اين خصلت اصول ايشان ناشي از دانش آموختگي آخوند در معقول حوزه تهران و همت و كوشش  او در ورود محسوس فلسفه در اصول فقه است،كوشش و همتي كه باعث رونق فلسفه در اصول توسط اين ذهن چارچوب مند و نظام مند است. حالا - چنان كه گفته شد- آيا اصولا صحيح است كه فلسفه را با اين وسعت در اصول وارد كرد بحث ديگري است، ولي به هر حال تحولي است كه ايشان ايجاد كرده است و ما هر ديدگاهي كه به دخول يا عدم دخول فلسفه در اصول داشته باشيم و در صورت تجويز ورود فلسفه در اصول، حضور آن را در مراحل و مراتبي صحيح دانسته و در مراحلي ناصحيح انگاريم، اين مسئله داراي اهميت است كه نگاه فلسفي محقق خراساني اصول را از افتادن به زايده گويي و برخورداري از حشو و زوايد نگاه داشته است. اگر چه بايد گفت پس از مرحوم آخوند عده اي كه تسلط كافي به فلسفه نداشتند، اقدام به پيروي از همين سبك آخوند نمودند و به علت نداشتن توانايي علمي كافي، مشكلاتي را در اصول ايجاد نمودند. به هر حال نقش آخوند خراساني در رهانيدن اصول از زايده ها، زوايد گويي ها و ايجاد يك بستر استدلال ورزي شفاف غير قابل انكار خواهد بود.
باز از ويژگي هاي مرحوم آخوند- كه هم در اصول و هم در فقه ايشان قابل رصد كردن و شناسايي است- نگاه هاي اجتماعي و معطوف به جامعه ايشان است كه روزنه هايي را در اصول گشوده است.اين مسئله خيلي مهم است و بسيار اهميت دارد كه در علم اصول با گشودن روزنه هايي،ديدگاه هاي نو عرضه كنيم.منتها يك تحليلگر بايد برود و اين را مورد بحث و فحص قرار دهد كه اگر مرحوم آخوند نمي بود و اين روزنه ها، درها و قاعده ها كه منشأ آنها ديد و نگاه اجتماعي محقق خراساني است، در اصول به وجود نمي آمد، آن وقت اصول فقه چه فرقي با اصول فعلي داشت. ولي من معتقد هستم كه اين مطالب و روزنه ها در منظومه فكر اصولي آخوند خراساني وجود دارد.
از محورهاي ديگر قابل بحث ، بحثِ احتياط زدايي افراطي از خاستگاه اصول بوده است. اين مسئله بايد محققانه بحث شود كه نقش آخوند در اين بحث مهم چه اندازه بوده است، به نظرم اين مسئله شايان بررسي است و آخوند صاحب كفايه از اين جهت هم بايد شناسايي شوند. مقصود اينكه ما آراي اصولي مرحوم آخوند را در دو جايگاه مي توانيم مورد بحث قرار دهيم:
 ديدگاه هاي روي صحنه ايشان در علم اصول،
 پيش فرض هاي ذهني پشت صحنه ايشان،
البته درباره مورد دوم كمتر بحثي انجام گرفته است، لذا اگر يك مطالعه تحليلي دقيق درباره آخوند انجام شود، شايد بتوان مكشوف كرد كه در وراي نگاه هاي اصولي آخوند، چه پيش فرض هايي نهفته است، شناخت اين پيش فرض ها مهم است و چه بسا از خود ديدگاه هاي اصولي ايشان هم مهم تر باشد، چون با شناخت پيش فرض ها شايد بتوان ديدگاه هاي اصولي ايشان را نظم و انتظام بهتري بخشيد. آخوند شخصيتي است كه در چارچوب پيش فرض هاي شناخته شده، از روي آگاهي- و نه ناآگاهانه- حركت كرده است.البته هر كسي در سير فكري-علمي خود داراي پيش فرض هايي هست، ولي اهميت آخوند خراساني اين است كه ايشان يك شخصيت اجتماعي هستند و در شرايط خاصي زندگي كرده اند و ديدگاه هاي اصولي او مبتني بر بسياري پيش فرض هاي مقبول و آگاهانه بوده است، از اين رو شناختن و رصد كردن و رفتن به سوي آن پيش فرض ها، شايد دستمايه هايي مناسبي را براي مطالعه و تحليل به تحليلگر عطا كند تا به حال كسي در اين زمينه بحثي را ارائه نكرده است كه پيش فرض ها و پشت صحنه اين ذهن قوي اصولي چه بوده است؟ البته راه دستيابي به پيش فرض ها صرفا به اين نيست كه از راه دلالت التزامي و با استفاده از اقتضاشناسي بگوييم اين قواعد و ديدگاه ها ملزوماتش اينهاست، بلكه بايد تمامي ديدگاه هاي اصولي و حضور فقهي و اجتماعي ايشان را با هم تجميع و مورد تحليل قياسي قرار داد تا امكان به دست دادن مجموعه اي از اين پيش فرض ها به وجود آيد.
به عنوان نمونه يك مورد را خدمت شما عرض مي كنم: چرا مرحوم آخوند در علم اصول به سمت موجز گرايي در متن حركت مي كند؟ اين مسئله مهمي است و چه بسا پيش فرض هاي آن را هم بتوان شناخت. چون مرحوم آخوند در زماني بوده است كه بحث هاي اصولي از گستره و گسترش زياد و دامنه داري برخوردار بوده و اينها را در كتب اصولي متقدم بر كفايه اعم از «رسائل» شيخ، «مناهج» سيد مجاهد، «قوانين» قمي، برخي كتب نراقي و «معالم» ابن الشهيد مي توان ديد، به خصوص مذاق اصولي امثال ميرزا حبيب الله رشتي كه كسي نمي توانسته حتي يك دوره اصول ايشان را درك كند، لذا در روزگار سابق بر ايشان و دوره معاصر ايشان بحث مبسوط بودن اصول جز در مورد برخي افراد مانند محقق نهاوندي –كه البته ايشان هم دچار تفريط در اصوليات هستند- يك معضل عام بوده است. حال بايد بحث كرد كه مرحوم آخوند در زمينه تغيير اين حركت عام بسط گرايي اصولي به سمت ايجاز نگاري و كوتاه كردن دوره اصول داراي چه پيش فرض هايي بوده است؟ بنده در اينجا فعلا وارد اين بحث نمي شوم كه موجز گرايي آخوند از لحاظ آموزشي تا چه اندازه صحيح است و به در طلاب مي خورد يا نه. سخنم در اين است كه مرحوم آخوند اين بسط زياد اصول را نمي پسنديده اند و با اين تفصيل و تطويل موافق نبوده اند؛ لذا به سمت خلاصه كردن و شسته و رفته كردن انديشه هاي اصولي عميق در قالب الفاظ اندك پيش رفته اند،آن هم در زماني كه هيچ كس به سمت موجز گرايي نمي رفته است.
البته سنت موجز نويسي منحصر در آخوند خراساني نيست.در طول تاريخ به خصوص در قرن چهارم و ششم هجري سنت موجز گرايي احياناً موجود بوده است و در تاريخ ما شيعيان نيز شهيد اول از همين موجز نويسان برجسته مي باشند، مثل كتاب «لمعه» ايشان كه از اين دست آثار است،  يا در كتاب «قواعد و فوائد» كه اصولا فلسفه موجز گرايي در آن نهفته است،  يا در كتاب «دروس» ايشان كه از كتب درسي است يكي از ويژگي هاي اصلي را همين ايجاز گرايي مي بينيم. غرض اينكه موجز گرايان در تاريخ بوده اند، ولي چرا در بين شخصيت هاي معاصر آن هم در زماني كه اين سنت متروك بوده است، يك شخصيت برجسته به اين سمت برود، بايد ديد علائق آخوند باعث اين شده است يا ذهن انسجام يافته ايشان و ديد انتقادي شان به نظام آموزشي باعث ايجاز گرايي شده و اينها بررسي و فحص مي طلبد، به خصوص اگر مقايسه اي بين كفايه ايشان با ساير آثار اصولي و فقهي ايشان بشود مهم خواهد بود، چون ما مثلا شدت ايجاز كفايه را در حاشيه آخوند بر رسائل استادشان شيخ انصاري نمي بينيم. در عين حال در حاشيه مكاسب- با اينكه يك كتاب فقهي است- باز هم آخوند را در قالب يك محقق و نويسنده موجز گرا مشاهده مي كنيم.با توجه به اينكه تقريبا زمان تاليف كفايه و نوشتن حاشيه بر مكاسب يك زمان بوده است ولي حاشيه- قديمه و جديده- بر رسائل به سال ها قبل باز مي گردد اين نكته در خور توجه است كه آخوند در دهه آخر زندگاني كه جمعيت مدرسه ايشان به شدت رو به تزايد گذاشته اقدام به موج ايجاز نويسي و موجزگرايي نموده است.حتي رصد كردن اين مسئله با توجه به اهميت دادن آخوند به عدم اتلاف وقت طلاب در «تكمله» آخوند بر «تبصره» علامه و شرح ناتمام مختصر ايشان بر تكمله خود بي فايده نخواهد بود.به هر حال اين نكته در زندگي علمي صاحب كفايه مهم است.
ما هم در اين كنگره به دنبال ترويج آخوند خراساني نيستيم چون آخوند بالاترين درجه شهرت و ترويج را در حوزه ها داراست، هر چند ايشان در زمينه هاي اجتماعي و نهضتي چه بسا چندان داراي شهرت نباشند، ولي شهرت حوزوي ايشان امري غير قابل ترديد و اظهر من الشمس است. البته شخصيت ايشان محتاج بازخواني است و اين كنگره اگر بخواهد گامي به جلو بردارد چند امر را بايد مد نظر خود قرار دهد كه البته پاره اي از آنها همين حالا جزو برنامه هاي كنگره است. يكي چاپ آثار منتشر نيافته ايشان ، يا چاپ آثار منتشر شده بدون تحقيق مي باشد، يعني اين آثار با تحقيق و استخراج مناسب طبع و عرضه شود.بخش ديگر كار- كه به نظر من مهم تر است- بازخواني آراي حوزوي و اجتماعي ايشان به خصوص در بعد حوزوي است. البته مقصود بنده ذكر مجدد آرا و مرور و تكرار نظريات ايشان نيست.چون اين مسائل روزانه در حوزه و در بالاترين سطوح كه درس خارج باشد مكرر در مكرر انجام گرفته و انجام مي گيرد. فايده اي در اين زمينه براي كنگره متصور نيست. مهم بازخواني آراي فكري اين ذهن منسجم اين مدرس بزرگ است كه ده ها سال در سطح اول حوزه شيعه تدريس نموده و كشف پيش فرض هاي آخوند در مسائل اجتماعي و سياسي مي باشد.اينها را اگر بازخواني كنيم به نفع ماها خواهد بود، به خصوص اگر نوع تأثير گذاري ايشان بر شاگردان صاحب مكتب و صاحب مدرسه ايشان مشخص شود پر بي فايده نيست. اينكه چرا از درس آخوند اين شخصيت هاي صاحب نظر و برجسته بيرون آمده و تربيت شدند. شاخصه هاي آموزشي آخوند چه بوده است كه مجتهد پروري در درس ايشان داراي كميت و حتي كيفيت بالاتري از مدرسين هم عصر و بلكه متقدم و متأخر بر خود بوده است.اينها نكاتي است كه قابليت بحث و تحقيق دارد والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما