سه‌شنبه 11 ارديبهشت 1403  
گفتگو با نویسندگان موسوعه
آيت الله بجنوردي

مرحوم آخوند فقيهي منضبط و اصولي مبتكر بود
(آية الله بجنوردي)

* شخصيت و سلوك مرحوم آخوند چه ويژگي هايي داشته است؟
حضرت آية الله العظمي مرحوم آخوند ملا محمدكاظم خراساني (ره)، محقق بزرگ جهان تشيع، يكي از بزرگان و مفاخر شيعه در قرن اخير محسوب مي شود. مرحوم آخوند خراساني شخصيتي است كه ابعاد مختلفي دارد كه به بعضي از اين ابعاد اشاره مي كنيم. بد نيست كه ابتدا به شيوه تدريس ايشان بپردازيم. مي دانيد كه  شيوه هاي مختلفي در تدريس متداول است. يكي از شيوه هاي تدريس، سبك مرحوم ميرزاي شيرازي بود. در اين روش، استاد و شاگردان به صورت نشست و گفتگوي رو در رو حاضر مي شدند، مسئله اي مطرح مي شد و همه درباره آن صحبت مي كردند و در پايان استاد جمع بندي مي كرد و اين كلاس درس به مدت دو تا سه ساعت طول مي كشيد. سبك تدريس مرحوم آخوند به اين صورت بود كه استاد بحث را آماده مي كرد و به مدت يك ساعت متكلم وحده بود و ابعاد مختلف را بيان مي كرد. سبك حوزۀ علميه نجف اين بود. بهترين كسي كه اين روش را انجام مي داد مرحوم آخوند بود كه هزار شاگرد داشت. در آن زمان بدون بلندگو در مدرسه طوسي با صداي رسا و بيان بديع و مطالب منقح شده مباحث را ايراد مي كرد. بزرگان حوزه علميه نجف بعد از ايشان اين سبك را گرفتند. البته اگر در وسط ايراد بحث، اشكال هم مي شد جواب مي دادند.
* يعني شيوه متداول در حوزه علميه وامدار مرحوم آخوند است؟
مرحوم آخوند بهترينش را انجام داد و بعد از او ادامه يافت. در حوزۀ علميه نجف و در قم نيز مرحوم شيخ عبدالكريم حائري، مؤسس حوزه علميه قم كه خود از شاگردان مرحوم آخوند بود، اين روش را به حوزه علميه قم نيز راه داد.
*مرحوم آخوند شاگردان مختلفي را تربيت كرده اند. رمز موفقيت ايشان در اين زمينه چه بوده است؟
رمز موفقيت هر استادي بسته به تحقيقات و ابتكارات علمي دارد و يك چنين استادي طبيعتاً شاگردان باسوادي تربيت مي كند. مرحوم آخوند به خصوص در اصول مبتكر است و نوآوري دارد. ايشان در تدريس خود اقوال مختلف را نقل و رد مي كند و بعد مبنايي را تأسيس و بيان مي كند. به همين دليل شاگردان مرحوم آخوند همه از مراجع بزرگ و مدرسين اعلاي حوزه شدند، مثل آقا ضياء الدين اراكي كه از علماي بزرگ نجف است، مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني و شيخ عبدالكريم حائري و بيش از هزار شاگرد ديگر كه هر كدام مرد ميدان علم بودند و خودشان زعامت حوزه علميه را بر عهده گرفتند، چه در كربلا، نجف و حلّه، چه در اراك، قم، مشهد، تبريز و اصفهان. مي بينيم اكثر رؤساي اين حوزه هاي علميه از شاگردان مرحوم آخوند بوده اند.
*موقعيت مرحوم آخوند از نظر اساتيد گرامي‌شان چگونه بوده است؟
 مرحوم آخوند خراساني، هم در معقول و هم در منقول مرد ميدان بود. فلسفه را در نزد ملا هادي سبزواري در شهر سبزوار خوانده است. وقتي كفايه را نگاه مي كنيم و نقل شيوه تدريس ايشان از شاگردانش را مي شنويم، در مي يابيم كه مرحوم آخوند كاملا در فلسفه مسلط بوده است و به خصوص در مباحث الفاظ هر جا كه نياز به مباحث فلسفي است مطرح كرده اند. در فقه و اصول در درس شيخنا الاعظم انصاري (ره) رفته است. در كتب خود از ايشان به «استادنا العلامه اعلي الله مقامه» ياد مي كند. مرحوم آخوند در نجف شاگرد ميرزاي شيرازي (ره) و از شاگردان اوليه ايشان بوده است. ميرازي شيرازي به سامرا رفت و مرحوم آخوند در نجف ماند و عهده دار زعامت حوزه علميه نجف شد و مدرّس اعلاي آنجا بود. ايشان عمدتاً در فقه و اصول از شيخ اعظم انصاري و ميرازي شيرازي و در فلسفه هم از ملا هادي سبزواري تلمذ كرده است و البته خودشان صاحب رأي بوده اند.
* آيا هر يك از اين اساتيد نقطه نظر و ديدگاهي درباره مرحوم آخوند ابراز كرده اند؟
وقتي ميرزاي شيرازي به سامرا رفت، نظرش اين بود كه مرحوم آخوند در نجف باشد و حوزه نجف را اداره كند و اين نهايت اطمينان و عقيده به او بوده كه اين توانايي را دارد كه حوزه نجف را اداره كند. مرحوم آخوند از ميرازاي شيرازي در كفايه به سيدنا الاستاذ تعبير مي كند و مي گويد: «كنّا نورد هذا الاشكال علي سيدنا الاستاذ و كان رحمه الله بصدد جوابه» كه منظورش ميرزاي شيرازي است.
* آيا مرحوم آخوند در فقه و اصول داراي ابتكاراتي بوده اند؟ آن ابتكارات و ابدعات كدام‌اند؟
مرحوم آخوند وقتي وارد بحث فقهي مي شود، اين‌گونه نبوده است كه استظهار كند و نظر بدهد و بگويد ظاهر روايت اين است. ايشان مقدمات و تنبيهات و بحث را از جهت اصول و روايي پي مي گرفته است. در مباحث فقهي به اصول خيلي اهميت مي داده اند. اين مسئله مهم است؛ اساس در فقه و قوت فقهي شخص، تسلط وي در مباحث اصول است. امروز اگر كسي وارد ميدان فقه بشود و بيگانه از اصول باشد مثل رزمنده اي است كه بدون اسلحه وارد ميدان شده است. بهترين سلاح براي ورود به فقه مسلح شدن در اصول و قوت و صاحب رأي بودن است. فقيه بايد مبنا داشته باشد. يك فقيه در استنباطاتش جودت خاص و مبنايي دارد و هر روز به يك شكل سخن نمي گويد. برخي در هر يك از كتب نظري دارند. صاحب جواهر از علامه نقل مي كند كه اقوالي كه در اين مسئله است به عدد كتب علامه است و در هر كتاب نظري را مي گرفته است. اين براي اين است كه استظهار از روايات مي آمد و نظرش عوض مي شد، اما اگر فتوا و نظر فقهي بر اساس مباني اصول و روايات باشد ديگر  تنوع در فتوا وجود ندارد، چون بر ضابطه بحث مي كند و در اين صورت تبدل رأي كمي پيش مي آيد. البته من منكر تبدل رأي نيستيم و اين بدين معنا نيست كه فقيهي تزلزل داشته باشد و در كتب مختلف آراي مختلف داشته باشد. يكي ديگر از نكات درخور توجه اين است كه قبل از مرحوم آخوند (ره) بزرگان، فرق زيادي بين حكومت و ورود و تخصيص و تخصص نمي گذاشتند، در حالي كه اگر دليلي بر دليل ديگر حكومت و ورود داشته باشد يا تخصيص بزند يا تخصص داشته باشد، در فتوا و در مباني علمي تأثير مي گذارد. آخوند اين مسائل را كاملا منقّح كرده و مرزهاي آن را مشخص كرده است و در باب تعارض، ورود يا حكومت را رعايت مي كند. انقلاب نسبت هم از ابتكارات مرحوم آخوند است. در روايات اگر قائل به انقلاب نسبت باشيم تأثير فوق العاده اي مي گذارد.
* آيا مرحوم آخوند در اصول صاحب مكتب بوده است يا پيرو و شارح پيشينيان بوده است؟
به نظر من صاحب مكتب بوده است، اگر چه متعرض آراي پيشينيان خود بوده است. لكن خود مكتبي داشته باشد و تأسيس اصولي كرده است و بر اساس آن پيش مي رفته است.
* به برخي از اين نوآوري ها مي توانيد اشاره كنيد؟
در مباحث الفاظ ابتكارات زيادي دارد. در مقدمه وجوديه واجب يا در مسئله مقدمات مفوته كه مي گويد به حكم عقل است يا در باب اجتماعات امر و نهي يا در مباحث ضد يا در مسئله ترتب ابتكاراتي دارد. در بحث علامت حقيقت و مجاز يا مسئله خود موضوع علم اصول يا تعريف علم اصول همه جا مبنا دارد و صاحب مكتب است.
* مرحوم آخوند مباحث فلسفي را در علم اصول وارد كرده اند. اولا ميزان تبحر و اشراف ايشان در فلسفه را بيان كنيد، ثانياً اين خلط مبحث مباحث فلسفي در علم اصول را چگونه تحليل مي كنيد؟
ايشان در خيلي از جاها بر اساس مباحث فلسفي اختيار مبنا مي كند، مثل موضوع علم اصول يا در تعريف علم اصول بر اساس قاعده «الواحد لا يصدر منه الا الواحد» نظر مي دهد. در تصوير جامع در مباحث صحيح و اعمي، وقتي صحيحي مي شود و مي گويد الفاظ براي صحيح از عبادات و معاملات وضع شده است به قاعدۀ فلسفي «الواحد لا يصدر منه الا الواحد» تمسك مي كند. البته به نظر ما جاي اشكال هست. ما معتقديم كه تمسك به اين قاعده در اينجا جا ندارد. اين قاعده در واحد شخصي جاري مي شود و اين موضوعات واحد نوعي است و اين از مسلمات فلسفه است كه قاعده «الواحد لا يصدر منه الا الواحد» در واحد شخصي است نه نوعي. عده اي از بزرگان عقيده دارند كه در اصول نبايد مباحث فلسفي را وارد كنيم چون اصول از مباحث اعتباريه هستند و در امور اعتباري خلط تكوين و تشريع نبايد كرد. يعني مباحثي را كه در افق تكوين مطرح مي شود، نبايد در امور اعتباري تسري داد؛ مثلاً در مسئله اجتماع امر و نهي كه برخي مي گويند اجتماع امر و نهي محال است و از قبيل اجتماع ضدين است، مرحوم آخوند به اين نظر كه احكام تكليفيه خمسه با هم متضاد هستند اشكال مي كنند كه تضاد در افق تكوين است و اينها امور اعتباري اند و در امور اعتباري تضاد معنا ندارد. البته ممكن است  بگوييم به اعتبار منشأ اعتبار تضاد است نه در امور اعتباري؛ مثلاً بين وجوب و استحباب و حرمت و كراهت تضاد است؛ ما مي گوييم به اعتبار منشأ اعتبار تضاد وجود دارد. وجوب عبارت است از اينكه هر چه كه در آن مصلحت ملزمه است و شارع آن را واجب مي كند و در استحباب مصلحت است ولي مصلحت غيرملزمه؛ به اعتبار منشأ اعتبار تضاد است بينشان و قابل جمع نيستند. نمي شود كه در يك شيء واحد هم مصلحت ملزمه باشد هم مصلحت غير ملزمه. برخي ديگر از اشكالات قابل پاسخ است و برخي وارد است؛ مثلاً در قاعدۀ «الواحد لايصدر منه الا الواحد» در تصوير جامعي كه كرده و مي گويد «وحدة الاثر تكشف عن وحدة المؤثر»، پس مؤثر يكي است و آن جامع و تصوير جامع مي كند، اشكالي شده است و اين اشكال وارد است كه اين قاعده در وحدت شخصي است نه نوعي.
* به نظر شما آيا مباحث اصولي از مباحث فلسفي و كلامي تأثير مي پذيرند؟ اگر مي پذيرند به چه نحو است؟
نبايد فلسفه را از اصول بيگانه كنيم. اين واقعيتي است كه كساني كه در فلسفه غور ندارند، در اصول، آن قوت را نخواهند داشت. بايد شخص ابتدا تسلط كاملي در فسلفه داشته باشد و بعد وارد اصول شود و البته خلط هم نكند كسي كه از فلسفه بيگانه است نمي تواند محقق بزرگي در اصول باشد.
* اگر بخواهيم مقايسه اي داشته باشيم بين مرحوم آخوند و شيخ انصاري و ميرزاي قمي چه تفاوت هايي مي توانيم ببينيم؟
شما اگر مباحث عقليه يعني جلد دوم كفايه را ملاحظه كنيد، مرحوم آخوند در اكثر مواقع به جنگ شيخ مي رود و ايشان را مورد مداقّه قرار مي دهد و خيلي از نظريات ايشان را رد مي كند و كاملاً مي توان گفت كه مرحوم آخوند در مباحث عقلي ابتكاراتي دارد كه بر اساس آن، حرف هاي شيخ انصاري و ميرزاي قمي را رد مي كند. در بسياري از كتب، حتي در جواهر مي بينيم دو روايت يا عبارتي كه وارد و مورود است، همه مي گويند تخصيص است. در بسياري از مباحث بين عموم و اطلاق خلط مي كنند. شيخ انصاري مي گويد «اوفوا بالعقود» عموم ازماني و عموم احوالي دارد، در حالي كه مرحوم آخوند ضابطه ارائه مي كند كه عموم كارش احوالي و ازماني نيست، عموم كارش تكثير فرد است و هميشه افرادي است، اطلاق كارش احوالي و ازماني است؛ بعد از تماميت مقدمات حكمت ما مي توانيم بگوييم اطلاق «اوفوا بالعقود» اين است كه «يجب الوفاء بكل عقد في كل زمان و كل حال»، اما اين را از عموم نمي توانيم استفاده كنيم.
* درباره شخصيت اخلاقي مرحوم آخوند نكاتي را بيان كنيد.
مرحوم آخوند گذشت و سماحت و بزرگواري عجيبي داشته است. با مخالفان خود با كمال بزرگواري برخورد مي كرد و اهل انتقام نبود. ايشان از بزرگان مشروطه است، ولي با افراد ضد مشروطه مثل شاگردان خودش و كساني كه كاملاً به مشروطه اعتقاد داشتند، رفتار مي كرد. اين ويژگي خاص ايشان بوده است. در وضعيت خود مرحوم آخوند مي بينيم كه ايشان يك روحاني روشنفكر بوده است. در دستشان يك الماس خيلي عالي بوده است. انگشتر الماس خوب دست مي كرد، لباس هاي بسيار عالي، برك هاي عالي و قباي خوب مي پوشيد و روحاني خوش لباسي بود. كارهايش علني بود و دوگانگي در زندگي ايشان نبوده است. علن و خفاي مرحوم آخوند يكي بوده است.
* ايشان چه نقشي در هدايت نهضت هاي اسلامي به ويژه نهضت مشروطه داشتند؟
اساسا يك فرد آزاديخواه و روشن بوده است و با مطرح شدن مشروطه، ايشان يكي از سردمداران و مبتكرين مشروطه شد. ايشان عقيده داشت كه اسلام نظام حكومتي دارد و نظام حكومتي آن سيستم دارد و اين را قبول داشت كه مردم بايد در سرنوشت خود دخيل باشند و به آزادي عقيده و رأي اعتقاد داشت. وقتي ميرزاي نائيني كتاب تنبيه الامه را نوشت آخوند بر آن تقريظ نوشته است. مرحوم نائيني حكومت اسلامي را بر سلطنت مشروطه تطبيق كرد. يكي از اركاني كه ميرزاي نائيني بدان اعتقاد داشت، اين است كه ملت كاملاً بر حكومت نظارت دارد. اين امر يكي از اركان مشروطه است و مرحوم آخوند كاملاً اين ركن را تأييد كرده است. مرحوم آخوند دربارۀ مشروطه حرف هاي زيادي دارد. در مجلس شوراي ملي آن دوره تعدادي از فقهاي بزرگ بايستي بر قوانين تصويب شده نظارت داشته باشند و عدم مغايرت با شرع و قانون اساسي را اعلام كنند. بزرگاني مثل مرحوم مدرس براي همين كار از اصفهان به مجلس آمدند تا نظارت بر مجلس داشته باشند. اين از خواسته هاي آخوند و نائيني بود. شخص اول در حوزه علميه نجف، مرحوم آخوند خراساني بود.
* ايشان در حمايت علماي نجف از نهضت مشروطه نقشي داشته اند؟
ايشان مؤيد به تمام معنا بودند و مشروطه خواهان به مقدار زيادي از آراي او استفاده مي كردند. نظارت فقها بر مصوبات مجلس از نظريات ايشان بوده است.
*  تحليل خود شما از انديشه هاي مرحوم آخوند و عملكرد علماي مشروطه خواه چيست؟
اشكال كار مشروطه اين بود كه آن را در نظام سلطنت برده بودند. همان طور كه حضرت امام خميني با اين مسئله مخالف شديد بود. سلطنت يعني چه؟ كسي كه نه ملت انتخابش كرده اند و او را قبول ندارند، چون پدرش پادشاه بوده است، پادشاه مي شود. اين در نظام اسلامي معنا ندارد كه حكومت ارثي باشد. لذا اختلاف در اين است كه حكومت اسلامي با سلطنت جمع نمي شود و دو مقوله متباين هستند و بهترين روش حكومت اسلامي همين جمهوري است؛ لذا وقتي مدير مجله فيگارو در نوفلو شاتو به محضر امام (ره) رسيد و از ايشان پرسيدند اگر پيروز شديد شيوه حكومتتان چيست، ايشان بلافاصله فرمودند: جمهوري اسلامي. پرسيد: جمهوري بر چه اساس؟ مردم پارلمان انتخاب كنند و پارلمان رئيس جمهور يا اينكه مردم خودشان رئيس جمهور انتخاب كنند؟ امام فرمودند: مثل خودتان، مردم رئيس جمهور را انتخاب مي كنند. نظر حضرت امام (ره) اين بود و درست هم اين است. اگر بخواهيم يك نظام حكومتي را با حكومت اسلامي تطبيق بدهيم در همين سيستم يعني جمهوري اسلامي عملي است، و گرنه سلطنت معنا ندارد. رضا خان كه با يك كودتا حكومت را در دست گرفتند، آيا مؤيّد از طرف مردم بود و همچنين پسرش؟ اين با سيستم با  اسلام نمي سازد. بهترين سيستم همين سيستمي است كه امام خميني (ره) تعيين كردند.
* احياي آثار مرحوم آخوند در فقه، اصول، كلام و فلسفه و اخلاق چه نتايجي دارد به ويژه براي طلاب جوان؟
احياي تفكر مرحوم آخوند خراساني در اين است كه به نظام درسي‌مان اهميت بدهيم. من موافق نيستم كه كتب درسي را عوض كنيم. همان رسائل و مكاسب و كفايه بايد به طور كامل و با دقت خوانده شود و همين دروس است كه ملا درست مي كند. همين درس هاست كه مرحوم آخوند، ميرزاي نائيني و آقا ضياء اراكي و مرحوم بروجردي و حضرت امام مي سازد. ما نبايد نظام حوره را تغيير دهيم. امام فرمودند كه فقه ما جواهري است و اجتهاد ما پوياست. فقه ما بر اساس كتاب و سنت و حكم عقل استوار است. طلاب جوان بايستي اخلاقيات مرحوم آخوند را الگو قرار دهند و مسئله سماحت و گذشت را سرمشق عمل خود بگيرند و در عين حال كه بايد به بزرگان احترام داشته باشيم، خودمان صاحب رأي شويم و مرعوب آراي بزرگان نشويم. به خودمان اين اجازه را بدهيم كه اگر حرف جديدي داريم بزنيم، نه اينكه اگر كسي اين حرف را نزده است ما ابتكاري نداشته باشيم. به نظر من فقه شيعه مدرنيته است و اين آزادي به فقيه داده مي شود كه اگر سخنش بر روي ضابطه است، مي تواند مطرح كند. از افتخارات فقه شيعه اين است كه فقيه مقلد نيست و در اين بستر نوآوري درست مي شود، وگرنه همه مقلد خواهند شد و نوآوري صورت نمي گيرد.
* از اينكه وقت شريفتان را در اختيار ما گذاشتيد صميمانه متشكريم.

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما