پنجشنبه 13 ارديبهشت 1403  
اساتید
شيخ انصاري-سيد علي شوشتري


 
مرحوم آخوند خراساني 2 سال و اندي در درس فقه و اصول شيخ انصاري شركت نموده و 4 سال در درس اخلاق سيد علي شوشتري و 2 سال در درس فقه و اصول ايشان. اصولا مرحوم اخوند خراساني خود را از جهت علمي بيش از هر كس ديگربه مرحوم شوشتري مديون مي داند. چه اينكه توصيه فرموده بودند كه هر روز قبل از درس با رجوع به منابع و فكر خود درس روز بعد را مستدلا بنويس تا روز بعد در محفل درس با هم بحث كنيم.يا هم راي خواهيم بود يا مخالف و در صورت اختلاف راي، قاعدتا يكي ديگري را قانع و هم عقيده خواهد كرد. اخوند خراساني سيد شوشتري را به "درياي علم"موصوف مي داشت.
.............................................................
سيد علي شوشتري
تولد: سال 1222 قمري
محل تولد: شوشتر
وفات: سال 1281 قمرى
عمر: 59 سال
مزار: نجف اشرف، صحن مطهر علوي عليه‌السلام ‌ ‌
اساتيد: شيخ مرتضي انصارى، ملاقلي جولا، سيد حسين امام جمعه شوشتر و ... .
شاگردان: آخوند ملا حسين قلي همدانى، حاج شيخ عبدالكريم شوشتري و ... .
عالم عارف و فقيه زاهد حضرت آيةاللّه سيد علي شوشتري كه نامش در عرفان شيعي چونان خورشيدي نورافشاني دارد، تبارش با چند واسطه به محدث كبير مرحوم سيد نعمت‌اللّه جزيري مي‌رسد. او در سال 1222 قمري در شوشتر، چشم به جهان گشود. دوران صباوت را در آغوش پر مهر و محبت خانواده سپري كرد و با آداب و تربيت صحيح اسلامي آشنا شد. سپس عشق به علم آموزي و كمال‌جويي او را راهي حوزه علميه نجف اشرف نمود، سالياني چند در محضر پر فيض علمي بزرگ و وارسته آن ديار زانوي ادب زد و با جديت و تلاش شبانه‌روزي به كسب علم و معارف اهل‌بيت عليهم‌السلام پرداخت. پس از تكميل تحصيل و اخذ درجه اجتهاد و كسب اجازه از علمي بزرگ نجف، بار رسالت تبليغ بر دوشش سنگيني كرده و به ديار خويش بازگشت و به امر قضا و حل مشكلات مردم و تدريس و تربيت طلاب پرداخت.

در سالهايي كه سيد علي در شوشتر، فارغ از هر امري به تدريس و امر قضاوت در بين مردم اشتغال داشت، ناگاه سفيري الهي او را به راهي پر رمز و راز فراخواند. صاحب طرائق‌الحقيق، اين حادثه فرح‌بخش را چنين بيان كرده است: »مرحوم سيد بعد از طي مراتب علم و اجتهاد به وطن بازگشت و به تدريس و قضا مشغول شد. در يكي از شب‌ها در حدود ساعت دو بامداد صدي در را شنيد، نامش را پرسيد، گفت: نام من ملا قلي جولا است و مي‌خواهم به محضر آقا برسم. سيد علي فرمود: حالا دير وقت است اگر كاري داري فردا به مدرس بيا. در اين هنگام، عيال سيد گفت: شيد كاري مهم داشته كه اين وقت شب آمده، رخصت دهيد تا به خدمت برسد. سيد علي فرمود: حال كه تو خود راضي به زحمت هستى، پس ناچار بيد از اتاق، بيرون روي تا آن مرد وارد شود. وقتي ملا قلي وارد شد، سيد گفت: حاجتت را بگو. گفت: آمده‌ام عرض نميم اين راهي كه مي‌روي به جهنم مي‌رسد. اين را گفت و رفت وقتي عيال سيد پرسيد چه‌كار داشت؟ سيد در جواب گفت: گويا جنون داشته است بعد از گذشت هشت شب، باز در همان وقت، درب منزل سيد علي كوبيده شد و معلوم گشت كه ملا قلي است. سيد فرمود: هر وقت جنونش گل مي‌كند نزد ما مي‌يد بعد از ورود گفت: مگر نگفتم: اين راهي كه مي‌روي به جهنم مي‌رسد؟ حكم امروزت مبني بر ملكيت آن محل، باطل است و سند صحيح و معتبر به امضي علما و معتبرين، در وقف بودن آن‌جا، در فلان جا به اين نشاني پنهان است. اين را گفت و رفت. سيد در فكر فرو رفت كه اين مرد كيست و چه مي‌گويد. چون صبح شد، سيد با بعضي از خواص به محل ياد شده رفت. آن‌جا را كندند، جعبه‌ي ظاهر شد و همان سندي را كه ملا قلي گفته بود به دست آمد. سيد بعد از ملاحظه آن سند، حكم ديروز خود را لغو كرد و حكم به وقف بودن آن‌جا كرد. هشت شب ديگر گذشت و باز در همان وقت، ملا قلي به خانه سيد آمد. سيد مقدمش را گرامي داشت و گفت: حق با شماست، حال تكليف چيست و چه بيد كرد؟ ملا قلي گفت: حال كه معلوم شد جنون ما گل نكرده است هر چه داري بفروش و به نجف اشرف برو و در آن‌جا منتظر باش تا به تو برسم. سيد علي طبق دستور عمل كرد و به نجف رفت. روزي در وادي‌السلام ملا قلي را ديد و با هم به محل خلوتي رفتند، ملا قلي گفت: فردا من در شوشتر رحلت خواهم كرد و دستور العمل تو نيز اين مي‌باشد؛ و از همان جا با سيد علي وداع كرد.«

سيد علي اين بار در نجف به سير و سلوك و رياضات شرعيه پرداخت و به كمالات عالي و مقامات معنوي دست يافت و شاگردان و مريدان بزرگ و بنامي را پرورش داد. شيخ مرتضي انصارى كه خود از جمله مشيخ سيد على در فقه و اصول است، اما در عرفان از شاگردان سيد به حساب مي‌يد. چنانكه از ملا حسين‌قلي همداني يكي از شاگردان سيد علي چنين نقل شده است: »روزگاري در نجف اشرف به درس شيخ انصاري مي‌رفتم. پس از مدتي دريافتم كه شيخ انصاري هميشه روزهي چهارشنبه به منزل شاگردش (در اصول و فقه) سيد علي شوشتري مي‌رود. روزي من نيز به آن‌جا رفتم، ديدم شيخ به هيات شاگرد، و سيد به هيأت استاد نشسته و مواعظي بيان مي‌كند. به ذهنم آمد كه من نيز هميشه به نزد سيد آمده و استفاده كنم، سپس بلند شدم كه بروم سيد به من فرمود: اگر خواستي به مجلس ما بييى، بيا؛ و من نيز از آن روز به بعد به آن مجلس راه يافتم.« ارتباط سيد علي شوشتري با بزرگ‌مرد فقه و اصول، شيخ انصاري بسيار نزديك و صميمي بود و علاقه شديدي بين آن دو حاكم بود. اين ارتباط به گونه‌ي بود كه مرحوم شيخ، سيد علي را وصي خود قرار داد و سيد بر جنازه شيخ نماز خواند و پس از شيخ بر منبر وي تدريس مي‌كرد و مرحوم آخوند خراساني در درسش حاضر مي‌شد. سيد علي شوشتري علاوه بر تبحر در علوم حوزوي و عرفان، در طبابت نيز متبحر بود اما آن را به عنوان شغل خود قرار نداد و جز مرحوم شيخ انصاري كس ديگري را مداوا نمي‌كرد.

سيد على، انساني خودساخته و وارسته بود. زندگي ساده و زاهدانه‌ي داشت و يك عمر در ترك لذات دنيوي به سر برد و از دنيا جز به قدر ضرورت بهره نگرفت. از فضائل اخلاقي و ملكات نفساني واليي برخوردار بود و به قلّه كرامت انساني دست يافته بود. بسيار بزرگوار و بخشنده بود و به تنگ‌دستان توجه فوق‌العاده‌ي داشت، به گونه‌ي كه اموال خود را به آن‌ها بخشيده و يشان را بر خود ترجيح مي‌داد. شيخ محمود عراقي مي‌گويد: مرحوم حاج سيد على شوشتري، در ورع و زهد و تقوا، سلمان عصر و مقداد دهر خود بود و بعد از مرحوم شيخ، امور خلق به او راجع بود و مردم را در حق او چنان گمان بود كه خدمت امام عصر عجل‌اللّه‌تعالي‌فرجه‌الشريف شرفياب مي‌شود. از حاج سيد علي شوشتري فرزندي به نام سيد حسين به يادگار ماند كه به حق خلف صالح پدر و در بزرگواري و بخشندگي و ترحم به نيازمندان شهره بود. مردي عالم، اهل عبادت و بسيار باهوش و با ذكاوت بود و در طبابت مهارتي فوق‌العاده داشت. مستمندان را ريگان مداوا مي‌كرد و حتي پول دارويشان را هم مي‌پرداخت. وي سفري به نجف اشرف نزد پدرش انجام مي‌دهد، پدر به او مي‌گويد: شما به شوشتر برو كه اگر بيماري را از مرگ نجات دهى، ارزشش بيش از آن است كه در نجف بماني و به زيارت بروى. مي‌تواني از راه دور هم زيارت بخوانى. سيد حسين طبق وصيت پدر به شوشتر مراجعت كرد و در خدمت مردم و حل مشكلات آنان بود. بارى، عالم رباني حضرت آيةاللّه حاج سيد على شوشتري، آن اسوه زهد و عرفان، پس از عمري مجاهده و مبارزه با نفس، و تربيت شاگردان و اساتيدي بزرگ در عرصه‌هي مختلف علمي، اخلاقي و عرفانى، در سال 1281 قمرى در نجف اشرف دار فاني را وداع گفت و به ديدار محبوب شتافت. پيكر مطهر آن عارف عاشق پس از تشريفات در صحن مطهر علوي مقابل مقبره شيخ انصاري به خاك سپرده شد.
 آخوند خراساني تربيت علمي خود را مديون مرحوم شوشتري است.

شيخ مرتضي انصاري
شيخ مرتضي انصاري فرزند محمد امين،نسب شريفش به جابربن عبد الله انصاري منتهي مي گردد. و جابر همان صحابه بزرگ رسول است

شخصيتي كه به وجود عزيزش مكتب در قرن سيزدهم تجديد گشت و قرن پيش از او وحيد، و قرن بعد از او جناب ميرزا و پس از قرن ميرزا در قرن حاضر روح خدا... كه خود فرمود: انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون. سرور بزرگي كه از مدرس او تا به امروز هزاران مجتهد ما را، و از مكتب پرفيضش هزاران نويسنده مختلف اسلام را.

اگر ميرزا را به عهد قجر فرمانيست مطاع، و به جهان امروز روح خدا والي و مولا، يا اگر علامه طباطبائي در جهان مفسري بي همتا، و يا شيخ مرتضي مطهري نويسنده اي پربها، همگان به ريسمان مكتبي چنگ زدند كه بدان حلقه شيخ مرتضي. و اين شيخ متصل به حلقه سيد مرتضي، و سيد در حلقه جنب موسي بن جعفر عليه السلام و اين حضرت جعفر عليه السلام رئيس مكتب، و خدا و قرآن محمد صلي الله عليه و آله همه را سرور و اين جملات عديله اي است فقير را پس از خاك بر سر... كجا رفتم!! آري به فكر زير خاك رفتم!!! اما اجازه مي خواهد به دنيا برگردد و ترجمه شيخ را تمام كند.

شيخ مرتضي انصاري اعلي الله مقامه در سال 1214 در شهر دزفول متولد شد. پس از آنكه مقدمات علوم را به پايان برد، به اتفاق پدرش محمد امين وارد كربلا شد. حدود چهار سال، به درس سيد محمد مجاهد و شريف العلما حاضر گشت و در اين هنگام به علت محاصره روميان بعض بلاد عراق را از كربلا عازم كاظمين شد و پس از مدتي ناگزير به زادگاه خود مراجعت نمود. دو سالي را در دزفول سرگرم تحقيق و مطالعه بود. بعد تصميم مسافرت به عتبات گرفت كه با مخالفت شديد مادر مواجه شد. او با توجه به مسموعات و محاصره اجانب جان فرزند را به خيال قلب رئوفش در خطر مي بيند. از مرتضي اصرار به رفتن، اما مادر به شدت مانع رفتن. سرانجام با حضور والدين قرار شد تفألي به كلام الله مجيد زنند، كه بعد از باز نمودن قرآن اين آيه به چشم مي خورد: لا تخافي و لا تحزني انا رادوه إليك و جاعلوه من المرسلين. تو گوئي اين مادر چون مادر موسي و مرتضي در آينده بهتر از موسي و محاضره اجانب چون كفي بر دريا!! مارد سكوت كرد و شيخ وارد كربلا شد. و بدانجا چند سالي را از محضر شريف العلما و فرزندان كاشف الغطاء به خوبي بهره مند بود. پس از وفات شريف به قصد زيارت مشهد وارد ايران شد و از خراسان عازم كاشان گرديد. در كاشان حدود چهار سال از محاضر فاضل نراقي (مرحوم ملا احمد) كسب معلومات بيشتري نمود. فاضل نراقي معظم له را فقيهي محقق و مستنبط تشخيص داد، و به او اجازه اجتهاد و روايت داد. شيخ از كاشان وارد اصفهان شد و مدتها در آنجا و همچنين در شهر بروجرد به تحقيقات خويش با استفاده از مراجع ادامه مي داد. پنج سالي را در اصفهان و بروجرد بود و در سال 1248 به ديار خويش (خوزستان) مراجعت نمود.

شيخ انصاري در سال 1249 تصميم گرفت براي هميشه در عراق به كنار قبر خير الاوصياء روحي له الفداء در حوزه نجف ساكن گردد. پس از ورود باز هم به درس و بحث فرزند كاشف الغطاء و صاحب جواهر متواضعانه حاضر مي گرديد و از خرمنها خوشه هاي تازه مي چيد. در ضمن در عصر زعامت صاحب جواهر خود به تدريس علما مشغول بود و روز به روز به تعداد فضلاي مكتبش اضافه مي شد به نحوي كه در اواخر كار كرسي درس او با استاد جهان تشيع مرحوم نجفي برابري مي نمود.

او در اثر لياقت و خداگونه شدن، بعد از رحلت صاحب جواهر حدود پانزده سال مطلقا بر مسند تدريس فقها و زعامت مسلمين تكيه زد و يكي از بهترين اساتيد و ائمه عصر خويش گشت. (و جاعلوه من المرسلين). شيخ انصاري رحمة الله عليه يكي از كاملترين افراد علماي متأخر بود. وي از پايه گذاران مكتب اصول و فقه اسلامي است. او شكافنده علوم آل محمد در قرن خويش گرديد، و باعث افتخار جهان تشيع چون وحيد گرديد.
 شيخ انصاري مردي متواضع، متين و باوقار بود. برخورد او با همه كس اسلامي بود. كسي از او رنج و كدورتي در دل نداشت. با همه به عدالت اسلامي رفتار مي نمود. شيخ دانشمندي استوار و حليم و بردبار بود. زهد و تقواي او زبان زد خاص و عام بود. او خود را نمي ديد فقط در همه حال ذات اقدس ذوالجلال را مي ديد و فقط به او مي انديشيد و در فكر رضا و رضوان او بود.
 اكثر مراجع ما كه از شاگردان مشترك مكتب ائمه عليهم السلام هستند در خصال و فضائل و مراتب كمال چون اساتيد بزرگ خود مشتركند و فقير نداند چگونه جملاتي در خور شأن و مقام اين بهترين شاگردان مكتب اولياء آورد. اگر جملاتي مشابه بدين كتاب مي بينيد به علت وجه مشتركي است كه در صفات علماي رباني است آن گونه كه ائمه عليهم السلام به يكديگر وجوه مشترك دارند...
از تأليفات مهم شيخ انصاري فرائد و مكاسب است، كه اين رسائل و مكاسب از كتب درسي اعلام عظام ما بوده و هست و هر مجتهدي قبل از ورود به خارج درس فقه از فراگيري و بحث تحقيقي آن ناگزير است، كه با فهم آن دروس خارج حاصل تا به خواست خدا اجتهاد كامل... شيخ انصاري رسائلي در تقيه و حاشيه اي بر نخبه و كتابي در اجماع نيز به رشته تحرير برد. و سرانجام در شب شنبه هجدهم جمادي الثاني 1281 در نجف اشرف وفات نمود.

از شاگردان مشهور شيخ انصاري مي توان به ميرزاي شيرازي ميرزاي رشتي وآخوند خراساني اشاره داشت.

 
امتیاز دهی
 
 

بيشتر
كليه حقوق اين سايت براي دبيرخانه كنگره بزرگداشت آخوند ملا محمد كاظم خراساني محفوظ مي باشد









Guest (PortalGuest)

كنگره آخوند خراساني
مجری سایت : شرکت سیگما