تبلیغات


























 
شنبه 18 دي 1389 حجاب در ايران، در دوره پهلوي دوم
نويسنده: رضا رمضاني
منبع: فصلنامه تخصصي بانوان شيعه




چكيده:

اين مقاله در واقع، گزارشي تحليلي- تاريخي است از وضعيت حجاب در قبل و بعد از انقلاب اسلامي. از اين رو، ابتدا نگاهي اجمالي خواهد داشت به وضعيت حجاب در قبل از انقلاب ( سالهاي پاياني حكومت محمد رضا شاه) و تلاش رژيم پهلوي در نابودي حجاب. سپس ضمن تبيين مسئله ي انقلاب و حجاب، به ارائه شواهدي مي پردازد مبني بر اينكه يكي از دلايل مخالفت مردم با رژيم گذشته، مبارزه ي شاه با ارزش هاي ناب ديني، از جمله حجاب، بوده است. در ادامه، با اشاره به جريانات مخالفان حجاب بعد از انقلاب اسلامي، تلاش مخالفان خارجي در مبارزه با حجاب به موازات آن، نقش جنگ را در پر رنگ كردن حجاب و همراه با آن حضور گسترده زنان محجبه در صحنه هاي متنوع اجتماعي را به تصوير مي كشد.
كليد واژه ها: حجاب، جنگ، جنبش هاي فمينيستي، زن، انقلاب.

مقدمه:

درباره تاريخ حجاب در ايران، از جمله مسئله كشف حجاب در دوره رضاشاه و نيز وضعيت حجاب در دوره پهلوي دوم، كتابهاي بسياري نوشته شده است، اما يكي از مباحثي كه به دلايلي مغفول مانده، وضعيت حجاب بعد از انقلاب اسلامي است. و از باب «چون نديدند حقيقت ره افسانه زدند»، اظهار نظرهاي متفاوت و بعضاً متناقضي در اين خصوص ديده مي شود. از اين رو، ضرورت پرداختن به شرحي از سير تاريخي حجاب در ايران بعد از انقلاب احساس مي شد و اين نوشتار تلاشي است در اين زمينه.
البته به علت گستردگي مباحث، اين مقاله تنها به سير جريان شناسي حجاب تا قبل از سالهاي سازندگي پرداخته است.

وضعيت پوشش زن ايراني پيش از انقلاب اسلامي:

يكي از پديده هاي بسيار مؤثر بر فرهنگ و آداب و رسوم مردم ايران مسئله كشف حجاب بود؛ مسئله اي كه شايد بتوان آن را در نوع خود يك اقدام منحصر به فرد در تاريخ اين كشور دانست كه توسط رضا شاه بعد از ديدار از تركيه اجرا شد.
پس از اعلام كشف حجاب، علما و عامه ي مردم به مخالفت شديد با آن برخاستند:
در حومه تهران و شهرهاي بزرگ مقاومت بسيار زياد بود. در خراسان تظاهراتي عليه رفع حجاب برپا گرديد. مردم در صحن حضرت رضا عليه السلام متحصن شدند و ( قتل عام معروف مسجد گوهرشاد اتفاق افتاد) آيت الله شيخ عبدالكريم حائري، زعيم حوزه علميه قم، مطلب را با وحشت تلقي كردند و از غصه اين موضوع بيمار گرديدند و حدود يك سال پس از كشف حجاب از همان بيماري از دنيا رفتند. (مؤسسه فرهنگي قدر ولايت. 1373، ص125)
بسياري از زن ها تا آخر سلطنت رضاخان از خانه خارج نشدند. در بسياري از خانه ها حمام ساخته شد تا زن ها براي استحمام مجبور نباشند از خانه خارج شوند و ... . ( استاد ملك ، 1367، ص 142 و 241)
اين نقشه را كساني طراحي كردند كه رضاشاه را به قدرت رسانده بودند و قرار بود وي مجري آن باشد؛ چنان كه مستر همفر در خاطرات خود مي نويسد:
در مسئله بي حجابي زنان، بايد كوشش فوق العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي حجابي و رها كردن چادر، مشتاق شوند... پس از آنكه حجاب زن با تبليغات وسيعي از ميان رفت، وظيفه ي مأموران ما آن است كه جوانان را به عشق بازي و روابط جنسي نامشروع با زنان تشويق كنند و بدين وسيله فساد را در جوامع اسلامي گسترش دهند. (همفر، 1377، ص84)
ميشل هولباك، نويسنده ي اسلام ستيز فرانسوي نيز كه اخيراً دين اسلام را «حماقت» و «خطرناك» توصيف كرده، در جديدترين اظهارات خود گفته است:
براي غلبه بر مسلمانان بايد آنها را به فساد كشيد. ما از راه زور نمي توانيم افراط گرايي ديني را متوقف سازيم، پس بهتر است مسلمانان را به فساد بكشانيم. جنگ بر ضد افراط گرايي اسلامي با كشتن مسلمانان فايده اي ندارد، فقط با فاسد كردن آنها مي توان به اين پيروزي دست يافت. بايد به جاي بمب، دامن هاي كوتاه و تعدادي گوشواره فرو بريزيم؛ چون ضعف واقعي مسلمانان در همين جاست. (سروش بانوان، آذر1380، ص10)
پس از روي كار آمدن محمدرضا، گروهي از زنان كه از فشار حكومت پدرش سخت به ستوه آمده بودند در مخالفت با كشف حجاب، در معابر عمومي با چادر ظاهر شدند و مأموران حكومتي هم علي رغم وجود قانون كشف حجاب چندان كه بايد با آنان مقابله نمي كردند. در مهرماه 1320 آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني طي نامه ي شديد اللحني به نخست وزير وقت خواهان كم كردن فشار بر زنان محجبه شد. در سال 1323 نيز آيت الله سيد حسين طباطبايي قمي از مراجع وقت، نامه اي به شاه جديد نوشت و از وي خواست كشف حجاب اجباري را الغا كند. سرانجام با مخالفت علما و مقاومت مردم، قانون كشف حجاب لغو گرديد.
پس از لغو قانون، بسياري از زنان مسلمان به حجاب روي آوردند، اما بر خلاف دوره ي پيش از كشف حجاب كه زنان چادر و روبنده ي مشكي مي پوشيدند، از اين زمان به بعد استفاده از چادر رنگي بيشتر متداول گرديد. البته برخي از زنان هم كه چند سال طعم آزادي به سبك غربي را چشيده بودند ديگر حاضر به بازگشت به فرهنگ حجاب نبودند. مهم ترين تفاوت كشف حجاب در عصر پهلوي اول و دوم اين بود كه كشف حجاب در عصر رضا شاه به زور سر نيزه و در عصر محمدرضا به پشتيباني تبليغات گسترش يافت. (زيبابي نژاد و سبحاني، 1379، ص163).
در واقع، پهلوي دوم با برنامه هاي حساب شده تلاش كرد تا زنان را به بي حجابي و برهنگي تشويق نمايد و از طريق رسانه هاي گروهي، مراكز آموزشي، ادارات و سينماها در دين زدايي متمركز شد.
محمد رضا با اين كار دو هدف را دنبال مي كرد: اول رواج بي حجابي و بي عفتي؛ و دوم نشان دادن چهره اي طرفدار حقوق زنان از خود. وي مي خواست با وارد كردن زنان به صحنه هاي اجتماعي، خود را مدافع حقوق آنان جا بزند، حال آنكه زنان نيز همانند مردان از ابتدايي ترين حقوق انساني مانند حق انتخابات آزاد محروم بودند.
امام خميني رحمه الله در توصيف وضعيت فرهنگي بانوان در دوران شاهنشاهي مي فرمايد:
در رژيم سابق شأن و مرتبت عبارت از آرايش مهوع و لباسهاي كذا و كذا بود... آن روز بانوان اسلامي خجالت مي كشيدند كه با لباس اسلامي و لباسي كه در آن مراعات شده باشد، [ظاهر بشوند] طبقات ضعيف هم اگر اين كار را مي كردند خجالت مي كشيدند در بين قشرهاي فاسد و مرفه بودند. (امام خميني، 1362، ج14، ص198 به نقل از: شيدائيان، 1383، ص35)
به طور كلي، بايد گفت: عشرت طبي، مدگرايي وتقليد از فرهنگ منحط غرب زمينه حضور گسترده غرب را، هم به لحاظ فكري و هم فيزيكي، در ايران فراهم كرد و همان گونه كه خانم رايت نويسنده آمركيايي گفته، در زمان شاه آمريكايي ها در همه جاي ايران حضور داشتند:
ايران در آن زمان كشوري بود كه براي زنان آمريكايي جاذبه داشت. من در سفر به آن كشور، خود را در يك كشور اروپايي حس مي كردم. همه جا مي توانستم بروم، عملاً هر كاري مي توانستم بكنم، مي توانستم با هر كسي صحبت كنم و هر لباسي كه مي خواستم بپوشم. دامن هاي كوتاه مد بود... گاهي خارجي ها بيشتر از ايرانيان احساس آسودگي مي كردند. (رايت، 1382، ص12-13)
خانم رايت به خوبي چهره آن روز ايران را به تصوير مي كشد. آري، خارجي ها بيشتر از ايرانيان احساس آسودگي مي كردند؛ زيرا تمام برنامه هاي فرهنگي- آموزشي و حتي سياسي- اقتصادي بر اساس منافع و خواست هاي آنها تنظيم شده بود. البته مردم ايران در برابر اين وضعيت، بي تفاوت نبودند. بلكه همچون آتشي زير خاكستر بودند كه به دنبال روزنه اي براي زبانه كشيدن مي گشتند و هر چه زمان مي گذشت و حكومت محمد رضا بيشتر خواسته هاي اجانب را دنبال مي كرد، اين آتش بيشتر شعله ور مي شد. سال 1355 اوج سياست هاي ضد حجاب پهلوي به شمار مي رود. در اين سال رسماً دولت طرحي را در زمينه كشف حجاب تدوين كرد و بلافاصله بخشنامه آن را براي اجرا به ادارات مربوط ارسال نمود. در اينجا به دليل اهميت طرح مزبور، بخش هايي از آن آورده مي شود:
«براي مبارزه با اين پوش حقير كننده اين راه ها پيشنهاد مي شود:
1- اقداماتي كه در دراز مدت مؤثر خواهد بود.
الف) ايجاد هماهنگي لازم بين رسانه هاي گروهي و متون كتابهاي درسي براي دگرگوني باورداشت هاي فعلي در زمينه ارتباط چادر با معتقدات اخلاقي و مذهبي؛
ب) ايجاد هماهنگي كامل بين برنامه هاي تلويزيون، راديو، محتواي مطبوعات با متون كتب درسي در تغيير تصوير ذهني زن...؛
ج) بهره گيري از سهم تلويزيون در بزرگداشت پوشاك محلي و نشان دادن جنبه هاي دست و پا گير چادر.
2. استفاده از نفوذ روحانيون و سپاهان دين:
الف) انتشار مقالات و نشريات مخصوص و اشاعه محتواي اين نشريات توسط روحانيون معتبر و سپاهيان دين؛
ب) بهره گيري از نفوذ كلام روحانيون دانشمند و شناخته شده در جهت تفكيك مفهوم حجاب از چادر.
3. بهره گيري از فعاليت سازمان هاي اجتماعي و آموزشي :
الف) استفاده از خدمات سازمان هاي اجتماعي و آموزشي در دگرگوني بنيادي باورداشت همگان از رابطه بين چادر و معتقدات مذهبي و اخلاقي؛
ب) بهره گيري از فعاليت كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان در تهيه متون كتب و فيلم ها در جهت دگرگوني هاي ذكرشده؛
ج) آموزش غير مستقيم كودكان در مدارس به منظور انتقال اين دريافت ها به بزرگ ترها؛
د) گنجاندن مواد خاص در آموزش هاي جنبي كانون ها.

2- اقداماتي كه در كوتاه مدت مؤثر خواهد بود

با استفاده از روند گسترش همه جانبه ي خدمات بخش عمومي براي همگان و افزايش گروه هاي استفاده كننده از خدمات مزبور مي توان به اتخاذ تدابير مطلوب، تعداد استفاده كنندگان از چادر را در گروه هايي مانند دانش آموزان، كارمندان، كارگران كاهش داد.
1-2. ممنوع بودن چادر براي دانش آموزان و دانشجويان؛
2-2. استفاده از پوشام متحد الشكل در مدارس؛
3-2. اجراي كامل قانون تعليمات اجتماعي اجباري در مورد خانواده هايي كه از مدرسه رفتن دختران خود جلوگيري مي كنند؛
4-2. ممنوعيت بانوان كارمند از استفاده از چادر؛
5-2. محروميت زنان كارمندي كه از چادر استفاده مي كنند، از دسترسي به مقام ها و موقعيت ها و همچنين از تشويق؛
6-2. تشويق كارمندان زن به برگزيدن لباس متناسب با كار و شرايط؛
7-2. صدور بخشنامه به كليه كارخانجات و ملزم كردن كارگران به پوشيدن لباس متحدالشكل، متناسب با كار و شرايط محيط؛
8-2. تشويق كارگران زن به استفاده از لباس متناسب با لباس متحدالشكل خود؛
9-2. ممنوعيت زنان چادري ازمراجعه به وزارت خانه ها و سازمانهاي دولتي؛
10-2. ممنوعيت زنان چادري از مسافرت با شركت هواپيمايي ملي ايران؛
11-2. ممنوعيت زنان چادري از استفاده از اتوبوس هاي شركت واحد؛
12-2. ممنوعيت ورود زنان چادري به سينماها؛
13-2. ممنوعيت ورود زنان چادري از خريد در فروشگاه هاي شركت هاي تعاوني شهر و روستا؛
14-2. ممنوعيت زنان چادري در استفاده از خدمات اجتماعي مانند جمعيت بهزيستي و آموزش فرح پهلوي، جمعيت شير و خورشيد سرخ ايران و انجمن ملي حمايت كودكان؛
15-2. ممنوعيت ورود كودكان و نوجوانان چادر به سر به كتابخانه ها؛
16-2. محروميت از شركت در هر گونه مجامع عمومي.

3- اقدامات جنبي:

اجراي مطلوب تصميمات كوتاه مدت مستلزم اقداماتي به شرح زير است:
1-3. همكاري وسايل ارتباط جمعي در توجيه مقام زن و برداشت همه جانبه در اين زمينه؛
2-3. همكاري وسايل ارتباط جمعي در ارائه جنبه هاي منفي چادر و ارتباط آن با عقب ماندگي؛
3-3. همكاري وسايل ارتباط جمعي در ايجاد برداشت صحيح از لباس متناسب؛
4-3. تحقيق، نگارش و چاپ مقالات مستند در زمينه هاي مربوط؛
5-3. توسعه ي كارخانجات پوشاك و در دسترس قرار دادن لباس هاي ارزان قيمت همراه با روسري كه جايگزين چادر گردد.» ( به نقل از : نشريه 15خرداد . زمستان 1374، ص64-65 )
همان گونه كه مشاهده مي شود، مبارزه عليه چادر در تمام جملات مزبور به چشم مي خورد. حتي رژيم براي اينكه به مقصود خود برسد تلاش مي كرد تا از طريق استفاده ي ابزاري از روحانيت، مفهوم چادر را از مفهوم حجاب تفكيك كند. (جالب اينجاست كه روشن فكران و طرفداران حقوق زنان امروزه نيز همان خطر فكري را دنبال كرده و در تلاشند تا مفهوم چادر را از حجاب جدا سازند).
به دنبال اعلام اين سياست نظام شاهنشاهي، جامعه اسلامي نيز واكنش مناسبي از خود نشان داد. اگر چه از سال 1354 به بعد تقريباً همه سازمانهاي مخفي و مبارز، يا از بين رفتند و يا به انزوا كشيده شدند، اما درست در همان زمان كه هر صدايي در نطفه خفه مي شد، صداي ملت در دي ماه 1356 ( يك سال بعد از ابلاغ سياست مزبور ) از حلقوم مردم قم بلند شد.
اين دستورالعمل كه دو سال پيش از پيروزي انقلاب اسلامي صادر شد نه تنها نتوانست حجاب را در جامعه از بين ببرد، بلكه موجب شد تا صف آرايي در مقابل دولت آشكارتر و محكم تر از گذشته خود را نشان دهد.

تشديد تضاد آشكار در وضعيت پوشش زنان:

هر چه از اجراي برنامه هاي ضد حجاب محمدرضا شاه مي گذشت صف بندي موافقان و مخالفان آشكارتر مي شد تا حدي كه در آخرين سالهاي حكومت شاه، در ظاهر و رفتار زنان در شهرهاي ايران، به ويژه در تهران، ناهمگوني شديدي پديد آمد. اين مسئله حتي از ديد خارجي ها نيز مخفي نماند. خانم دلال عباسي در اين خصوص مي نويسد:
چادرهايي سياه يا رنگي در مناطق فقير نشين كه اغلب جامعه ايراني را تشكيل مي داد، و بي حجابي تا مرز برهنگي در مناطق مرفه نشين همراه با آرايش بيش از حدّ و بي ديني آشكار. (دلال عباسي، 1384، ص159)
نويسنده ديگري نيز كه شاهد حجاب مردم تهران در قبل از انقلاب بوده مي نويسد:
حجاب زنان را در قبل از انقلاب اسلامي در تلويزيون ديده بودم. بعدها شنيدم در آن زمان حجاب در ايران خيلي كم رنگ تر شده بود و زنان سنتي فقط آن را رعايت مي كردند. (پلنگي، 1384، ص188-189)
البته اين وضعيت منحصر به تهران نبود، بلكه زنان در شهرهاي كوچك، روستاها و مناطق فقيرنشين شهرهاي بزرگ همچنان بر رعايت حجاب خود اصرار مي ورزيدند. هر چه به روزهاي پاياني عمر رژيم شاه نزديك مي شديم جريان رواج حجاب شدن مي گرفت و اقشار گوناگون به انگيزه هاي متفاوت به پوشش اسلامي روي مي آوردند. براي مثال، حجاب در محيط دانشگاهي عاملي بر حفظ اصالت ها و مقاومت در برابر فرهنگ غرب شمرده مي شد و چون استفاده از چادر در محيط دانشگاه ممنوع بود برخي از دانشجويان چادري به جلوي دانشگاه كه مي رسيدند چادر را در كيف دستي خود مخفي مي كردند. (مصاحبه نگارنده با دكتر صديق سروستاني، عضو هيئت علمي دانشكده)
در اين زمان تأكيد بر حجاب سياسي با تأكيد بر حجاب آگاهانه و قرار دادن آن در مقابل حجاب كوركورانه، به حجاب رنگ و بوي ايدئولوژيك بخشيد. او در سخنراني هايش تأكيد مي كرد كه حجاب از دو نوع انگيزه برمي خيزد:
[نوع اول] تقليد از گذشتگان و وارث حجاب گذشتگان بودن، به عنوان يك عادت سنتي. اين نوع حجاب نشانه هيچ ارزشي نيست و خود نيز ارزش ندارد. اينان حجاب بي ريشه اي دارند كه در برخورد با دنياي جديد آن را از دست خواهند داد. اما نوع ديگر حجاب براي نسل آگاهي است كه به پوشش اسلامي برمي گردد و آگاهانه آن را انتخاب مي كند. او مظهر يك فرهنگ خاص، يك مكتب خاص، يك حزب فكري خاص، يك جناح و يك جبهه خاص است و اين ارزشمند است. اين افراد علاوه بر تحصيلات، راهشان را، زندگي شان را، طرز فكرشان را، بودنشان را خودشان انتخاب مي كنند ( نشريه زن روز: ش 1695، ص77 )
اين جريان هر چه به روزهاي پاياني عمر رژيم نزديك مي شد بر شدت آن افزوده مي گشت. به گونه اي كه زنان مرفه طبقه بالاي جامعه كه بي حجاب بودند سعي مي كردند به رنگ زنان مذهبي درآيند.
براي مثال، خانم پي يربلانشه خبرنگار خارجي كه آن زمان در تهران حضور داشت مي گويد:
يك شب پس از ساعت منع عبور و مرور، با يك خانم چهل ساله [ايراني] كه كاملاً غربي شده و در لندن زندگي كرده بود و در شمال تهران خانه داشت، بيرون رفتم. يك شب در ايام قبل از محرم بود و او به محل اقامت ما در يك مرحله پايين شهر آمده بود. از همه طرف صداي تيراندازي مي آمد. ما او را به كوچه پس كوچه ها برديم تا نظامي ها و مردم و فريادهاي روي پشت بام ها را ببيند. اين نخستين بار بود كه پاي پياده به اين محله مي آمد و نخستين بار بود كه با مردم فقير كوچه و خيابان كه فرياد مي زدند "الله اكبر"، صحبت مي كرد. او از اينكه چادر بر سر نداشت كاملاً پريشان و سراسيمه بود، نه به اين دليل كه مي ترسيد اسيد روي صورتش بپاشند، بلكه مي خواست مثل زنان ديگر باشد، مسئله چادر آنقدرها هم مهم نبود، بلكه آنچه اهميت داشت حرف هايي بود كه مردم برايمان بازگو مي كردند. آنان به شيوه اي مذهبي صحبت مي كردند و هميشه در پايان مي گفتند: "خدا حفظتان كند" و بسياري از عبارت هاي تا حدودي عرفاني. (فوكو، 1380، ص64)
آري، به تصريح خانم پي يربلانشه ، در كوران مبارزه با شاه مسئله چادر آن قدر اهميت پيدا كرده بود كه شعار مبارزه محسوب مي شد. گويي همان گونه كه رژيم تمام همّ و غمّ خود را صرف نابودي چادر كرده بود اينك اين چادر بود كه تمام سعي خودش را در نابودي رژيم و برنامه هاي – به اصطلاح- مدرنيزاسيون او به كار مي گرفت.
پوشش اسلامي زنان شركت كننده در تظاهرات ميليوني، اسلامي بودن انقلاب و نفي فرهنگ ناسيوناليستي و وارداتي غربي را كه هر دو در پي محو اسلام از انديشه و حيات ايراني ها بودند نشان مي داد. از اين رو، چادر بعدها نماد و پوشش رسمي همه زنان ايراني شد و كساني كه بخصوص در حكومت مناصب بالا را عهده دار مي شدند، از الگوي چادر پيروي مي كردند. (دلال عباس، 1384، ص159-160)

انقلاب اسلامي و حجاب

با توجه به مطالبي كه بيان گرديد، اين سؤال به ذهن مي رسد كه آيا انقلاب اسلامي موجب رونق گرفتن حجاب شد يا بعكس، اين حجاب بود كه انقلاب كرد؟ به عبارت ديگر، آيا جمعي اقتدارگرا كه خواهان نقش هاي سنتي براي زنان و اختفاي آنان از سر انحصار طلبي بودند، به قدرت رسيدند يا نه، مردم، اعم از زن و مرد، به خاطر سياست هاي ضد ديني و ضد حجاب رژيم شاه، براي حفظ و زنده كردن ارزش هاي معنوي از جمله حجاب، عليه شاه شوريدند؛ يعني به خاطر حجاب انقلاب كردند؟
اگر مورد اول را بپذيريم، پس اجباري كردن حجاب نوعي خودخواهي مردان و انقلاب ايران نوعي انقلاب مردسالار است كه جنبش هاي دفاع از حقوق زنان حق دارند با آن مبارزه كنند.
اما در خصوص مورد دوم، يعني اينكه به خاطر فراگيري فرهنگ ديني و حفظ معنويات از جملعه حجاب اين انقلاب صورت گرفته باشد. در اين صورت، طبيعي است كه مردم تا حد امكان در راه گسترش آرمان هايي كه به خاطر آن انقلاب كرده اند تلاش نمايند و سعي كنند فرهنگ انقلاب را فراگير سازند و چنانچه موفق به اين كار نشوند انقلاب شكست خورده است.
بسياري از نويسندگان خارجي علاقه مندند به نوعي ثابت كنند كه رابطه انقلاب و حجاب در ايران از نوع اول بوده است. يكي از روزنامه هاي اتريشي در اول خرداد سال 2000 نوشت:
غرب به مدت 20سال حجاب را نشانه ي فشار بر زن ايراني مي دانست. (همان)
نشريه انگليسي «ميدل اليت» نيز در اين باره مي نويسد:
انقلاب به دخترانش خيانت كرد... چند روز پس از پيروزي كامل عليه رژيم شاه، زنان را از ادارات بيرون ريختند و امر به سر كردن چادر به آنها نمودند. ( به نقل از: راغبي، 1384، ص120)
روزنامه «كانبرا تايمز» چاپ استراليا هم در تاريخ 9/6/1982 نوشت:
حجاب در ميان وحشي گري و تهديدها به ايران باز مي گردد. به زنان طبقه متوسط كه زماني خود شيك پوش ترين زنان خاورميانه به حساب مي آمدند دستور پوشيدن چادر داده مي شود. ملاهاي ايران و پيروانشان طوري با زنان رفتار نمي كنند كه آنها بتوانند در مورد لباسشان تصميم بگيرند. (همان)
برخي ديگر از نويسندگان خارجي كه كمي معتدل ترند، معتقدند كه انقلاب اسلامي در زنان تحول ايجاد كرد و موجب شد تا آنها حجاب كنوني را كه نمونه كامل آن چادر است، برگزينند. براي مثال، خانم شيخ نورالاسلام بنگلادشي معتقد است:
انقلاب اسلامي زندگي زنان مسلمان ايراني را كاملاً عوض كرده است. از روش كنوني زندگي آنها هيچ كس نمي تواند تصور كند كه آنها در گذشته مقلّد اروپاييان بوده اند... انقلاب اسلامي زنان را با حجاب پوشانده ولي آنها را به سطح جامعه كشانده است. آنها همه جا كار مي كنند؛ در ادارات، دادگاه ها، مغازه ها، هتل ها، بيمارستان ها، خطوط هوايي و... حتي دختران پنج ساله حجاب دارند. ( به نقل از: همان. ص121)
اما در مقابل، بسياري از نويسندگان كه از نزديك شاهد ماجرا بوده اند معتقدند: اين انقلاب نبود كه زنان را محجبه كرد، بلمه اين حجاب بود كه انقلاب آفريد. به عبارت ديگر، به خاطر دفاع از حجاب و ساير ارزش هاي ديني، انقلاب توسط مردم به وقوع پيوست. خانم دلال عباس در همين زمينه مي نويسد:
پوشش اسلامي زنان شركت كننده در تظاهرات ميليوني، اسلامي بودن انقلاب و نفي فرهنگ ناسيوناليستي و فرهنگ وارداتي غربي را كه هر دو در پي محو اسلام از انديشه و حيات ايراني ها بودند، نشان مي داد. از اين رو، چادر بعدها نماد و پوشش رسمي همه زنان ايراني شد. (دلال عباس. 1384، ص3-5)
خانم محبوبه امي نيز معتقد است:
اقطاب استكبار جهان اسلام را تنها مانع خود يافتند و حجاب زنان را نيز آشكارترين نماد تظاهر مذهبي ديدند. تنها حجاب آشكار زن مسلمان بود كه هنوز بر حفظ حيثيت ايدئولوژيك كشورش اشعار داشت و از اينجا بود كه حجاب سياسي محض نيز به عرصه درآمد و در الجزاير بيش از همه غوغا كرد و از آن پس از تاكتيك هاي مؤثر مبارزه عليه استكبار در ميان انقلابيون مسلمان شد. و آنگاه در ايران با حجاب مذهبي درهم آميخت و اصالتي ديني يافت و در عرصه نبرد با طاغوت به فرم رزم مبدل شد و جهاني شد. (امي، 1370، ص2)
همان گونه كه پيش تر اشاره گرديد، پيش از انقلاب افرادي همچون دكتر شريعتي به حجاب شكل سياسي داده بودند؛ يعني حجاب به يك ايدئولوژي مبارزه و به هدفي براي انقلاب تبديل شده بود كه مي توانستند توسط آن به جهان غرب «نه» بگويند. از اين رو، طبيعي است كه بعد از انقلاب نيز انقلابيون درصدد ترويج آن باشند.
 
امتیاز دهی
 
 



تعداد بازديد اين صفحه: 7226
خانه | بازگشت | حريم خصوصي كاربران |
Guest (PortalGuest)

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (شعبه اصفهان)
مجری سایت : شرکت سیگما